part1

1.4K 186 100
                                    

تند تند توت فرنگی هارو توی دهانش می انداخت،  بابت جواب سونوگرافی ماننده ابر بهاری اشک می ریخت،

: من دختر میخواستم... هق..

این ششمین سونوگرافی بوده که رفته،  بازهم جواب همان ست و بچه همچنان پسر بوده.

با صدای بلندی دماغش را پاک می کند،  دوباره اه و ناله هایش را از سر می گیرد،  یونگی با چهره ی درهم نظاره گر کارهای برادرش بوده.

: داری حالم بهم می زنی.

با خالی شدن کاسه پر از توت فرنگی، جیغی می کشد.

: من توت فرنگی می خوام.

اینبار بلند تر از قبل گریه می کند.

یونگی به ارامی از جا بلند می شود،  با قدم هایی بلند خودش را به یک سرپناه می رساند،  بعد از اینکه مطمئن شده حداقل بیست متری با تهیونگ گریان فاصله دارد.

از ان سوی خانه فریاد می کشد: تموم شده.

صدای جیغ های تهیونگ با صدای زنگ در مخلوط شده،  یونگی با سپری که از بالشت برای خود ساخته از مقابل تهیونگ عبور می کند تا درو باز کند.

پسرک گریان و عصبی از تمام شدن توت فرنگی هاش کنترل تی وی رو در دست گرفته، منتظر فرصتی بوده تا ان را به سمت برادرش پرتاب کند.

: تهیونگ با تو کار دارن.

دستمالی برداشته و صورت خیس از اشکش را پاک می کند،  به پاهای تپل شده ش حرکتی می دهد و  به سمت در می رود؛  با دیدن دو مرد به اندازه ی غول  و کت شلوار پوش ابروی بالا می اندازد،  اون مردا چیکار میتوانستند باهاش داشته باشند!

: شما کی هستید!

ان دو مرد کنار می روند چهره ی اشنایی مقابلش پدیده دار می شود،  تهیونگ ترسید قدمی به عقب بر می دارد و پشت سر برادرش پناه می گیرد.

یونگی به سمت تهیونگ سر کج کرد و با صدای ارامی: اینا کی هستند؟

: بدبخت شدیم... اینج.. اینجا چیکار میکنید!؟

مرد با چشم های بیرون زده به شکم گرد تهیونگ زل زد بوده،  اون پسر توی این  هفت ماه اینقدر چاق شده بوده!

با اشاره مرد ان دو غول یونگی رو کنار می زنند،  دست های تهیونگ رو گرفته از روی زمین بلندش کردند؛  دنبال رئیسشان به سمت اسانسور می روند.

تهیونگ جیغ جیغ کنان دست و پا می زده تا از دست ان مرد ها ازاد بشود،  شکم گردش حرکت کردن رو برای تهیونگ سخت کرد؛  با حرکت عجیبی درون شکمش ترسید جیغ بلندی می کشد.

: ایییی بچه م.....!

هر سه مرد شوکه شده می ایستند،  ان مرتیکه ی متجاوز چی داشت می گفت؟ اون شکم گرد و بزرگ بخاطر چاقی نبوده!؟

دزد اسپرمWhere stories live. Discover now