part2

950 168 81
                                    

تهیونگ مقابل ان مامور پلیس چنان داشت زار می زده، جوری که انگار به کسی که تجاوز شده خودش ست و نه ان مرد اخم الودی که پشت سرش ایستاده.

مامور رو به مرد پشت سر ان پسرک تپلی گریان: اینجا جای دعوای زوج ها نیست،  اقای جئون شما نمی تونید از همسرتون شکایت کنید؛  بلکه ایشونن که میتونن از شما شکایت کنند.

ابرو های جونگ کوک درهم شده،
: همسرم نیست،چرا!

: اگه خرج بچه رو ندید ایشون میتوانند ازتون شکایت کنند،  درباره ی تجاوز هم شما هیچ مدرکی ندارید و کسی اینجا انگار اسیب دیده همسرتون.

مامور داشت نظر خودش را می گفت،  با پسرک گریان همدردی می کرد و دلش برای تهیونگ می سوخت «پسری بیچاره گیر چه ادمی هم افتاده... اخـی..»

جئون غرولند کنان: همسرم نیست.

تهیونگ با شنیدن حرف مامور همانگونه که دستمال رو مقابل صورتش گرفته ریز می خندد،  با همان گریه ی نمایشی از اداره پلیس بیرون می زند؛  ان مردی که همین چند دقیقه پیش اسمش رو فهمیده بوده،  به همراه ان دو غول تشن هم داشتند پشت سرش میامدند.

: صبرکن.

تهیونگ نیشش تا بناگوش باز بوده، چشماش از خوشحالی برق می زدند: چیه باز؟  دیدی که گفت نمیتونی شکایت کنی و اونی که میتونه شکایت کنه منم.

حرف های پسر داشت عصابش رو خط خطی می کرد،  حتی اون صورتش هم حرص جئون رو درمیاورد.

با صدای بلندی: تو نه تنها یک متجاوز و بلکه  دزدم هستی، اسپرم دزد.

تهیونگ متقابلا اخم کرد و دست هایش را روی شکمش می گذارد،
:بی ادب، داد نزن بچه م میترسه.

اون پسری پروو داشت دیوانه ش می کرد، نفس عمیقی می کشد و موهای بلند بهم ریخته ش را عقب می فرستد؛دست اش را تهدید گونه  به سمت تهیونگ دراز کرد، رو به غول تشن ها
: من این مرتیکه رو میندازم زندان.

تهیونگ حق به جانب:  بد کاری کردم نزاشتم اسپرم هات برن تو فاضلاب؟  تو باید از من ممنونم باشی

اون غول تشن ها به سختی جئون رو نگه داشته بودند تا به تهیونگ حمله ور نشود،  یک مشت درون دهانش نخواباند.
جئون با گفتن کاریش ندارم دست ان دو را کنار می زند،
: من هیچ پولی بهت نمیدم.

پسر نیشخندی می زند،  قدمی جلوتر میاید و ناگهان دست دراز کرد،  دیک جئون رو در دست می گیرد.

: پول که نمیخوام، من اسپرمت رو میخوام.

اون پسر داشت با جون خودش بازی می کرد،  اگر غول تشن ها انجا نبودند  جئون اون پسر رو در حد مرگ کتک زده بوده.

جئون داشت فریاد می کشید که بهترست رهایش کنند تا ان مردک رو کتک بزند،  وگرنه هردو انهارا اخراج می کرد.

دزد اسپرمWhere stories live. Discover now