•_بزار وارد بشم

92 22 22
                                    

کیونگسو به خونه اش رفت، اون به شدت خسته بود. لبه تخت نشست و به دیوار خیره شد.
"یعنی جونگین بخاطر اینکه من باعث شدم معامله ش بهم بخوره ولم کرد؟باید چکار کنم؟باید عذرخواهی کنم؟ باید ازش بخوام که دوباره برگردیم پیش هم؟

چشماش پر از اشک شد  بدنش انداخت روی تختش و به سقف خیره شد.

"من بهش نیاز دارم، من دوسش دارم.( اعتراف کرد) چرا من همچین مردی رو دوست دارم؟(با تعجب اشکاش پاک کرد و با قاطعیت بلند شد.)دیگه بهش التماس نمی کنم! اگه اون می خواد ترکم کنه، پس قدر من نمی دونه و منم به کسی مثل اون نیاز ندارم، او من نمی خواد.

کیونگسو نمی‌دونست چرا احساس می‌کنه تپش قلبش متوقف شده اون نمی تونست افکار ضد و نقیضی رو که توی ذهنش داشت درک کنه اون جونگین می خواست، ولی اونُ نمی خواست!

به آشپزخونه رفت، برای خودش نودل درست کرد، به زور غذاش خورد و بعد از روز طولانی که سپری کرده بود شب به سختی تونست بخوابه.

صبح روز بعد، با قلبی غمگین به سر کار رفت و صبح روز بعدش هم همینطور..

"کیونگسو:یک هفته اس که جونگین ندیدم.(از نوشیدنیش خورد.)

"بکهیون:خوب شد که ترکش کردی، تو به خاطر اون تو دردسر افتادی!"

دو دوست،تو یک رستوران کوچیک مشغول نوشیدن بودن.

" کیونگسو:باید همینکار میکردم اون یک مرد مافیاییه.(به اطراف نگاه کرد و زمزمه کرد.)

"بخاطر همین باید ازش دور بمونی.

"کیونگسو؛ولی بعضی وقتا دلم براش تنگ میشه

"خب تقصیری نداری اون خیلی سکسیه!

"کیونگسو:ربطی به سکسی بودنش نداره اون احساسی که اون بهم میده..

"مثلا چجور احساسی؟

"کیونگسو:اینکه من یک آدم خاصم

بکهیون نمیدونست چی بگه. اونا داشتن می نوشیدن که دو تا مرد جلوی میزشون وایستادن.

"چانیول:کیونگسو!

کیونگسو نگاهش بالا آورد.

"کیونگسو:سلام چانیول،جونگده!

"چانیول:می تونیم بهتون ملحق بشیم؟(چشمش به بکهیون افتاد.)

بکهیون لبخند زد و گفت؛البته.

چانیول کنار بکهیون نشست و جونگده هم کنار کیونگسو.

"جونگده:شنیدم جونگین ولت کرده.

"چانیول:سهون بهمون گفت.

"کیونگسو:آره..(سرش پایین انداخت.)خوشحالم اون اینکار کرد چون دیگه در امانم.

"چانیول:همینطوره(سر تکون داد و به بکهیون نگاه کرد.)من هنوز شما رو نمی شناسم.

"من بکهیونم بهترین دوست کیونگسو.

ATTACHED(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now