•_پسر شیطون

113 19 15
                                    

کیونگسو و سان در حالیکه برهنه بودن توی آغوش هم روی تخت دراز کشیده بودن و بهم نگاه می کردن.اونا با هم سکس کردن.

سان خیلی باهاش خیلی خوب بود.

"دوست دارم.(چونه کیونگسو رو گرفت و اون با احساس بوسید.)

"کیونگسو:من..من باید برم.(لبخند زد.)

"پیشم بمون.(موهاش نوازش کرد.)

"کیونگسو:باید برگردم خونه کلی کار دارم که انجام بدم.(دست سان گرفت و گذاشت روی قلبش.)تو باعث میشی قلبم تندتر بزنه.

"شنیدنش خوشاینده.

کیونگسو لباش بوسید.

از روی تخت رفت پایین تا لباسش بپوشه سان هم بلند شد و در حالیکه فقط باکسرش پاش بود کنار در وایستاد.

"کیونگسو:اون واقعا جذابه.
(با خودش گفت و لبش گاز گرفت.)

"می بینمت.
___________________________________

کیونگسو سوار تاکسی شد و رفن خونه خودش.
بدنش روی تختش انداخت و به سقف خیره شد.

"اون دوست داشتنیه.
در حالی که به سان فکر می کرد گفت.

یه دوش گرفت و بعدش خونه رو تمیز کرد.
وقتی پیامی از سان دریافت کرد لبخند زد.

"با اینکه زمان زیادی نگذشته ولی من دلم برات تنگ شده است.

"منم دلم برات تنگ شده.
(براش فرستاد و لب هاش گاز گرفت.)

کیونگسو اون شبُ راحت خوابید.

روز بعد، با احساس شگفت انگیزی به محل کارش رفت. وقتی کارش تموم شد رفت به دیدن بکهیون.

"خب..حالت چطوره؟(از آبجوش خورد.)

"کیونگسو:من و سان سکس کردیم.

"چیی..؟!(نزدیک بود خفه بشه.)

"کیونگسو؛اون عالی بود.

"پس جونگین چی میشه؟( بکهیون پرسید.)

"کیونگسو؛لعنت بهش اون برام مهم نیست.

" می خوای با سان رابطه بری تو رابطه؟

"کیونگسو؛من نمی دونم، اون هنوز ازم نخواسته که دوست پسرش باشم.

"ولی تو جونگین دوست داری.

"کیونگسو؛ندارم.

"چرت و پرته!

"کیونگسو؛دارم جدی میگم!(اخم کرد.)

"حالا هرچی!

"کیونگسو:رفتم خونه ی خودم.

"چرا پیش سان نموندی..ها؟

"کیونگسو:بهت که گفتم اون هنوز ازم نخواسته دوست پسرش باشم!

"و اگه ازت پرسید؟

"کیونگسو:با خوشحالی قبول می کنم و میرم باهاش زندگی کنم نمی تونی فقط ازم حمایت کنی؟

ATTACHED(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now