کیونگسو نگاهش رو از سوهو گرفت، نگاه کوتاهی به بکهیون انداخت و با قدمهای بلند و سریع، سمت جایی که سوهو گفته بود راه افتاد و با دیدن تابلوی سرویس بهداشتی، داخل رفت و وقتی مطمئن شد کسی جز خودش اونجا نیست، درو پشت سرش بست.
"دارم چیکار میکنم؟ چم شد یهو؟ "
چشماشو روی هم فشار داد.
"چرا اینطوری شدم آخه؟ برای چی باید عصبی و ناراحت باشم؟ "
سمت روشویی رفت و دستاش رو با آب یخ پر کرد و به صورتش زد: به خودت بیا دو کیونگسو.. خودتو جمع و جور کن... چه مرگته آخه؟..
توی آینه به خودش نگاه کرد: چیزیم نیست.. فقط بک....
مکثی کرد و سرش رو دو طرف تکون داد و نگاهش رو از خودش گرفت: فقط خیلی وقت بود اردو نرفته بودم.. برای همین برام عجیب به نظر میاد.. چیز خاصی نیست..
شیر آب رو با عجله بست و همونطور که دستاشو با شلوارش خشک میکرد، پیش بقیه برگشت.
⠄・ ⋆ ・ ⠄⠂⋆ ・ ⠄⠂⋆ ・ ⠄⠄・ ⋆ ・ ⠄⠂⋆ ・ ⠄⠂⋆ ・ ⠄
بکهیون سمت صندلی ردیف کناریش خم شد: هیونگ
سوهو نگاهش رو از گوشیش گرفت و سرش رو سمت بکهیون چرخوند: هوم؟بکهیون: من عکسا رو برای آژانس فرستادم..
سوهو: آآآ میری خونه؟
بکهیون: باید کیونگسو رو برسونم خونه..
کیونگسو نگاهش رو از بیرون گرفت و سرش رو سمت بکهیون و سوهو چرخوند: خودم میرم مشکلی نیست.. باید به کارات برسی..
بکهیون: برای امروز فقط باید عکسا رو تحویل بدم که فرستادم.. مشکلی نیست..
کیونگسو: آ.. باشه پس..
سوهو: خوش بگذره بهتون..
کیونگسو: ممنون.. برای امروز هم ممنونم..
سوهو: بهت خوش گذشت؟
کیونگسو: اوهوم خیلی..
سوهو: پس بازم بیا.. یه بار وقتی بخوایم یه جای باحال بریم به بکهیون میگم حتما خبرت کنه.. چطوره؟
کیونگسو: عالیه!
بکهیون: هرجا که کیونگسو باشه خوبه!
کیونگسو لبخند کمرنگی زد و سرش رو پایین انداخت و سوهو با سر به کیونگسو اشاره کرد و نگاهش رو به بکهیون داد: آیگو آیگووو.. ولی اگه بکهیون نباشه بهتره.. فقط دردسره..
بکهیون: یاا هیونگ..
کیونگسو سرش رو سمت پنجره برگردوند و سوهو لب زد: چی شده؟
بکهیون با حالت سوالی به سوهو نگاه کرد و سوهو دوباره با نگاهش به کیونگسو اشاره کرد. بکهیون متعجب به کیونگسو نگاهی انداخت و دوباره سمت سوهو برگشت و لب زد: خستهس
YOU ARE READING
Lollipop!
Fanfiction[درحال آپ] چطوری باید مراقب کسی باشیم که بخاطر ما آسیب دیده؟ [روزهای آپ: چهارشنبهها] Genre: Romance, Daily life, Smut Couple: BaekSoo Writer: Bambi کانال تلگرام: @BambiFiction