Part 10

63 15 6
                                    

دستش رو به آرومی زیر دست کیونگسو برد و انگشتاش رو بین انگشت‌های کیونگسو، قفل کرد. با لبخند سرش رو بالا آورد و به کیونگسو که با لبخند به بیرون نگاه میکرد و لپ‌هاش درحال قرمز شدن بودن، نگاه کرد.

بکهیون: آیگوو آیگوووو..

خندید و دست کیونگسو رو محکم‌تر گرفت. گوشیش رو با دست دیگه‌ش باز کرد و پیام جدیدش رو باز کرد.

[سوهو هیونگ: اینجا ماچ و ماچ بازی راه نندازین ها!!]

[سوهو هیونگ: باباتو درمیارم هاا!]

سرش رو بالا آورد و به سوهو که از ردیف کناری داشت نگاهش میکرد و با چشم‌هاش همزمان التماسش میکرد و براش خط و نشون میکشید، نگاه کرد. چشم‌هاش رو کمی ریز کرد، لب‌هاش رو غنچه کرد و رنگ و روی سوهو رو همرنگ گچ دیوار کرد.

سرش رو سمت کیونگسو برگردوند و بدون هیچ مکثی، گونه‌ش رو بوسید و کیونگسو بهت زده سمتش چرخید: داری چیکار میکنی؟ توی اتوبوسیم!

بکهیون: سوهو هیونگ گفت!

کیونگسو: چی؟!

سرش رو خم کرد تا بتونه سوهو رو ببینه و با حالت سوالی نگاهش کرد.

سوهو: کارتون تمومه!

کیونگسو: فکر کنم فهمیدم.. بهت گفت بوسم نکنی نه؟

بکهیون: منظره‌ی بیرون قشنگه نه؟

کیونگسو آروم خندید: آره..

بکهیون: ولی من قشنگ‌ترم! چرا هی بیرونو نگاه میکنی؟!!

کیونگسو دوباره سرش رو سمت پنجره برگردوند و بکهیون با دیدن خنده‌ی آرومش خندید: مگه نمیگم منو نگاه کن؟؟ اون بیرونو به دوست پسرت ترجیح میدی؟!

کیونگسو: دوست پسرم؟

بکهیون: مگه من دوست پسرت نیستم؟

به بکهیون نگاه کرد: چرا.. هستی..

بکهیون: ولی از این حرفا بگذریم، چرا بهم هیچی نگفتی؟

کیونگسو: درباره‌ی چی؟

بکهیون: اینکه دوستم داری.. میتونستی توی اون جعبه یه نامه‌ای چیزی برام بذاری..

کیونگسو به دست‌هاشون نگاه کرد: به همون دلیلی که توام هیچی نگفتی..

بکهیون: من برات عکس فرستادم!

کیونگسو: چه عکسی؟!

بکهیون: همون روز که بهت گفتم میام درباره کراشم حرف میزنیم.. شبش اومدم عکسای تو رو فرستادم..

کیونگسو: خب چه ربطی.... اوه! خیلی غیر مستقیم بود!

بکهیون: فکر نکردی که عجیبه؟

کیونگسو: خب.. نه.. فکر کردم یا نمیخوای چیزی بگی داری میپیچونی، یا اینکه یادت رفته..

بکهیون: آه..

Lollipop!Where stories live. Discover now