شینیا به همراه معاون رییس و ماتاکارا که تقریبا به میانو التماس کرده بود بهش اجازه بده تا بیاد به سمت دریاچهی مصنوعی کاواتن رفتن.فرضیهی اولیه این بود که گوشی آممیا افتاده توی آب و خودش سالمه، فرضیه دوم هم این بود که گوشیش رو توی آب انداختن و برای خودش اتفاقی افتاده، فرضیهی سوم هم این بود که خودش توی آبه. هیچکس از سومی اصلا خوشش نمییومد.
البته معاون میانو -شیمورا- با بامزگی گفت که ممکنه خودش گوشیش رو انداخته توی آب چون ازش خوشش نمیومده بعد رفته یا اینکه یکی دیگه گوشیش رو توی آب انداخته و خودش رو برده.
بعد هم با خنده گفت کلی احتمال دیگه هست اما هیچکس نخندید.
فقط شینیا لبخند ملایم و عجیبی زد و به رانندگی ادامه داد.
پروندهای که بسته شده بود درمورد موادی بود که توی قمارخونه و بارهای غیرقانونی پخش شده بوده. چندین نفر بهخاطر مصرف اون مواد جونشون رو از دست داده بودن.بخش موادمخدر یک به سختی تونست از یکی از آشناهای قربانیها کمی از اون مواد رو پیدا کنه، و بعد از آزمایش نتیجه این بود که اون مواد پر از ناخالصیهای کشنده بودن که در آخر باعث مرگ چندین نفر شدن.
سختتر از بهدست آوردن مواد، این بود که بتونن پخشکنندهی اونها رو پیدا کنن.
یک نفر که مقدار خیلی کمی مصرف کرده بود و زنده مونده بود گفت که بهش گفتن این مواد از "یاماتوها"ست پس امتحانش ضرری نداره. یاماتوs و یاماتوk دو شرکت یاماتو بودن که در مجموع بقیه بهشون میگفتن یاماتوها.
یاماتوها توی مواد ژاپن جزو حرفهای اول بودن و حتی تجارت خوبی هم با کشورهای دیگه داشتن.
چیزی که شینیا ازش مطمئن بود این بود که توی دنیای حرفهایهای مواد مخدر راستگو بودن و کیفیت حرف اول رو میزنه. با پخش شدن این خبر که مواد یاماتو چندین نفر رو کشته قطعا کارشون افت پیدا میکنه و تاثیر خیلی بدی روشون میذاره.
موادی که باعث مرگمصرفکنندههاش شده، اصلا خبر جالبی نیست. حتی به احتمال زیاد میتونست به گوش مشتریهای همیشگیشون برسه. پس چرا؟
پس این احتمال مطرح میشد که کسی برای یاماتوها پاپوش دوخته. شینیا نظرش رو گفت و سه نفر تایید کردن.
الان که دنبال آممیا بودن بهتر نبود کمی راجع به پرونده فکر کنن؟ شاید به پیدا کردنش کمک کنه.
شیمورا، معاون رییس بخش، که کنار صندلی راننده نشسته بود برای اینکه صداش به ماتاکارای عقب برسه کمی بلندتر صحبت کرد.
«پس باید دنبال کسایی باشیم که سود زیادی میبرن.»
«نظرتون درمورد اون گروه مافیایی که از یاکوزای ناتاکا ریشه گرفتن و کارتل M.H. چیه؟»
YOU ARE READING
Unknown semphony
Mystery / Thrillerچشمهای افسر جوان برای لحظهای به غریبهی نشسته روی میز جلویی کافه گره خورد، مثل تمام نگاههای ناگهانی. و هیچچیز عجیب نبود، هیچچیز عجیب نبود تا اینکه چند ماه بعد خودش رو در حالی دید که چشمهاش نمیتونن خودشون رو از دنبال کردن مرد غریبهی همیشگی د...