(s2) part 1🥀

40 14 7
                                    

:)









سلام
بوک رو که فراموش نکردین ؟!
حمایت فراموش نشه 🥰





بوی قهوه‌ همه جا پیچیده بود و کیک های تازه توی ویترین چیده شده بودن

بعد از زدن آرت بی نقصی روی لته لبخند کوتاهی روی لبش نشست

برای این کار تمرین زیادی داشت
مشتری هاش ثابت بودن ، و علاوه بر اون توریست های زیادی به کافه اش میومدن اون هم به خاطر کیفیت خوب نوشیدنی ها و کیک ها بود

با گذاشتن کوکی کوچیکی کنار قهوه اون رو روی کانتر گذاشت

_ سفارش میز هشت لوهان

پسر عینکی قهوه رو داخل سینی گذاشت و به سمت میز هشت رفت

پسر لبخندی روی لبش نشست همه چیز مناسب و طبق روال بود

یه‌کافه کوچیک توی سن لورنزو ایتالیا به همراه دوست پسرش چیزی بود که همیشه میخواست و الان بهش رسیده بود

کمی بدنش رو کش داد تا اثر خستگی رو کم کنه
گوشیش رو چک کرد

دوست پسرش پستی برای اینستاگرامش فرستاده بود

پست رو باز کرد و در کمال ناباوری نگاهی به عکس خودش انداخت که در حال کار بود
پست برای ۲ روز قبل بود

با کپشن : ایتالیا جذاب ترین مردان رو داره حتی اگر نژاد اون مرد ایتالیایی نباشه

به همراه لوکیشن سن لورنزو

نگاهی به بازدید پست انداخت ۲ میلیون بازدید توی دو روز ؟

دم عمیقی گرفت
استرس کمی به جونش افتاد ، اما جایی برای نگرانی وجود نداشت
۳ سال گذشته بود و قطعا همگی اون رو فراموش کرده بودن

با گذاشته شدن فیش جدیدی جلوی سهون افکار پسر پاره شدن
مشغول زدن فراپه کارمل نمکی شد
ساعت های طولانی مشغول کار بود و ساعت از ۱۲ شب گذشته بود
حالا باید کم کم میبستن
صدای زنگوله بالای در به گوشش رسید
نگاه خسته ای رو به مردی که وارد شده بود انداخت
چهره آسیایی داشت و به نظر سهون کمی آشنا بود

لبخند کوتاهی زد و مرد سلامی کرد

خاطرات کمرنگی از گذشته به ذهنش اومد

سفارش های مرد یک بسته کوکی و دو دسر کانولی بود
کمی برای این ساعت از شب عجیب به نظر میرسید
سفارش هارو بسته بندی کرد و درون پاکت گذاشت

معمولا ایتالیایی ها و توریست ها این ساعت
نوشیدنی گرم اورزو ( قهوه جو ، قهوه بدون کافئین) رو سفارش میدادن

افکارش رو عقب زد

سفارش های مرد رو بهش تحویل داد و بعد از رفتن اون مرد ، پسر کافه رو بست و به همراه لوهان از کافه خارج شدن

damaged 🥀Where stories live. Discover now