Part8 سگ های ولگرد

603 107 65
                                    

نگاهم رو سمت تنها شی جامونده ویط زمین بسکتبال دادم. یه توپ بود که اون وسط رها شده بود.
شبیه من بود. تنها و سرگشته بدون هیچ برنامه ای برای زندگی و آینده.

یک ساعتی طول کشید تا فضای خالی سالن پر از آدم های مختلف بشه. همه پایه ها بودن. این همه جمعیت اون هم زمانی که من نقطه دیدشون بودم زیاد از حد برام موذب کننده بود.
از طرفی حس ناراحتی و شکستی که از قبل داشتم داشت تو دلم سنگینی میکرد و بدتر حالمو آشفته میکرد.
= هی چرا تو فکری؟
نگاهم رو به جین که دقیقا جلوروم ایستاده بود دادم. برخلاف من خوشحال و یه جورایی ذوق زده بود.
+ چیزی نیست
= یااااا نگاه چقدر جمعیت هست
+ آره
= میدونم میتونی یونگیااا
+ برام مهم نیست
= داداش جان عزیزت انقدر ناامید نباش
لبخند زورکی رو لبم نشوندم و نگاهمو به جمعیتی سمت مخالفم دادم.
+ چه فرقی داره ببرم یا ببازم!
= نگاه نشد دیگه؛ بورسیه اتو میخوای از دست بدی؟
واقعا برام فرقی نداشت. الان با از دست دادن تنها دلیلی که پامو تو این مدرسه میزاشتم؛ چیزی برای از دست دادن نداشتم....
... هی بچه جون چرا تو زمینی
= ای وای شرمنده آقای مربی
همزمان که راهشو سمت جمعیت نشسته داخل سالن پیش میبرد زیرلب جوریکه من بفهمم لب زد:
= باید ببری؛ تو میتونی

نگاهم از سمت جین که دقیقا به جمعیت رسیده بود به سمت مربی برگشت. قیافه اش اصلا خوشحال و راضی نبود...
... تو نمیخوای لباستو عوض کنی؟
تازه متوجه موقعیت شدم؛ چند بار کوتاه سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و سریع راهم رو به سمت رختکن سالن ورزشی کج کردم. همه یکی بعد از یکی دیگه درحال عوض کردن لباساشون بودن. هیچکدوم رو نمیشناختم. از سال بالایی ها بودن.
... هی تو اینجا چیکار میکنی
+ گفتن منم باید باشم
... تو همون سال پایینی هستی؟
+ آره
... قدت نسبتا کوتاهه برای این بازی
# چی دارین میگین؟
نگاهمو به منبع صدا دادم. یه پسر نسبتا هیکلی به گوشه رختکن تکیه داده بود و نگاهش به این سمت بود.
... این همون سال پایینی هست هیونگ
# واقعا؟
تعظیم کوتاهی کردم و همزمان لب زدم:
+ هوامو داشته باشین!
به ثانیه نکشید هردوشون زدن زیر خنده...
انگار جوکی چیزی براشون تعریف کرده بودم که اینجور اونهارو به خنده وادار کرده بودم.
# لازم به این همه رسمی بودن نیست یه سال تفاوتمونه.
تکیه اش رو از رختکن برداشت و سمتم قدم گرفت.
# اسمت چیه؟
+ یونگی؛ مین یونگی
# منم هوسوک ام؛ جانگ هوسوک؛ میتونی هیونگ صدام کنی
___________________________________________

# اسمت چیه؟+ یونگی؛ مین یونگی# منم هوسوک ام؛ جانگ هوسوک؛ میتونی هیونگ صدام کنی___________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
My Lovely Teacher (متوقف شده)Where stories live. Discover now