part 2

291 40 23
                                    

writer's view:

هیونجین:خب.بیاید از فیلمنامه شروع کنیم

فلیکس و چانگبین بعد از یه نگاه کوتاه به هم دیگه تایید کردن

هیونجین:داستان راجب دختریه که عاشق اسکیت رو یخه اما به اجبار خانوادش نمیتونه علاقش رو دنبال کنه با اینحال برای دیدن تمام مسابقات بازیکن محبوبش که فلیکس قراره نقشش رو بازی کنه میره و همیشه تا زمانی که چراغ ها رو خاموش کنن تو پیست اسکیت میمونه و همونجا هم درس میخونه چون بوی یخ،فضای رو به روش و..... چیزی نیست که بتونه ازشون دل بکنه. یه روز که همینطور نشسته فلیکس با عصبانیت وارد زمین میشه و بدون توجه به دختر شروع به رقص میکنه که دختر کلا مات و مبهوت و از این داستانا میشه. بعد از یه مدت متوجه دختره میشه و یه آشنایی صورت میگیره.
کم کم فلیکس قبول میکنه به اون دختر اسکیت یاد بده و یه سری اتفاقا این بین میوفته و این دونفر عاشق همدیگه میشن.در نهایت دختر فلج میشه و دیگه نمیتونه بازی کنه.با این شرایط فلیکس که عاشق دخترست و تو زمینه حیطه کاری خودش قدرت زیادی داره چون برنده متوالی مسابقات جهانیه یک دوره مسابقات جدید برای افراد کم توان برگزار میکنه و براشون با شرایط خاص مسابقه برگزار میکنه
بعد از یه مدت دختره هم خوب میشه چون قطع نخاع نشده بوده و فقط ضربه خورده بوده اما دکترا اشتباه تشخیص دادن. اما اون مسابقات پابرجاست و هنوزم ادامه دارن و این زوج خوشبختم به زندگیشون میرسن

چانگبین:سناریوعه جالبیه

فلیکس:اما سبک هوانگ هیونجینی که من میشناسم این نیست

هیونجین:درسته.با اینحال خیلی سعی کردم سبک خودم رو چاشنیش کنم اما تو همچین درامایی واقعا نمیشه.

سونگمین که تا الان رفته بود برگه های قرارداد رو بیاره وسط حرفای هیونجین پرید

سونگمین:سناریو برای هیونجینه اما ژانر درخواستی از سمت بالادستیاست. اما فلیکس این سبک زیاد بازی کرده.خیلی خوب از پسش برمیاد

فلیکس:خیلی خب.من با فیلمنامه مشکلی ندارم. میمونه بحث پولش و بازیگرا و محل و تایم

هیونجین:خیلی هم عالی

(جهش زمانی)after 10 days:

چانگبین:وایی من دیگه نمیکشممم.چرا انقدر برنامه این دو هفته فشردستت

فلیکس:غر نزن.بخوش میگذره. فقط باید از یه زاویه دیگه نگاهش کنی

چانگبین:دقیقا چه زاویه ای؟؟؟

فلیکس:تو به این فکر میکنی که هوا گرمه،مسیر دوره،تعداد طرفدارایی که اومدن فن میتینگ زیاده، حتی مطمئنم به اینکه چقدر یه سریا بد رانندگی میکنن هم تو خیابون فکر میکنی

چانگبین:خب اینا واقعیتن

فلیکس:درسته.اما واقعیت همیشه دو سمت داره. من ترحیح میدم حس خوبی که از طرفدارام گرفتم،ذوق اون بچه چند ساله کوچولو وقتی بغلش کردم چون بازیگر سریال فانتزی موردعلاقشم،قشنگ بودن هوا که به خاطر نم بارون فوق العاده شده،بوی خاک نم خورده،پیرمردی که چند دقیقه پیش از کنارمون با دوچرخه رد شد و اجوماهایی که اومدن پارک تا نوه شون یکم بازی کنه رو نگاه کنم. میبینی چقدر فرق کرد؟

Act of loveWhere stories live. Discover now