Act of love

part 8

writer's view:

بعد از صحبتی که با سویون داشت برگشته بود خونه. تمام مدت فقط به فلیکس و اینکه چطوری بهش اعتراف کنه فکر میکرد. اصلا اینکه بهش بگه درست بود؟
حداقل از احساساتش مطمئن بود

دوش عجله ای گرفت و برای اینکه بتونه سریع بخوابه حاضر شد. تقریبا دیروقت بود و فردا باید خیلی زود بیدار میشد تا قبل از فیلمبرداری یه سر با یجی و سونگمین و چندتا ار فیلمبردارا صحنه جدید رو ببینن

اما خواب؟ چیزی بود که اون شب بهش حروم بود.
افکارش زیادی بدون مرز و نامنظم بود طوری که اگر آلارم گوشیش رو نمیشنید موفق میشد برای پنجمین بار تو ذهنش فلیکس رو به فاک بده

هیونجین:لعنت بهش.نخوابیدم؟؟؟

کلافه بالشتش رو به سمت مجسمه رو به روش پرت کرد

هیونجین:لی فلیکس. تو یه فرشته ای که به شکل فاکینگ شیطانی ای منو درگیر خودت کردی

یجی:یاااا.مرتیکه چقدر میخوابییی

پوزخند عصبی ای زد و با دستش موهاشو تند تند بهم ریخت:خواب ها؟ خیلییی خوب خوابیدم. خیلییی

یجی:آخی.پسر کوچولوی عاشقو ببین

هیونجین با همون پوزخند با چشمایی که معلوم نبود متعجبه یا طلبکار نگاهشو به یجی داد

یجی:چیه؟ هیچ آدمی محض رضای خدا دوبار بازیگرشو نمیاره خونه.خونه نبودنم دلیل بر خر بودنم نیستش که....

هیونجین نگاهش تغییر کرده بود.بیشتر...عصبی بود. از اینکه همه انقدر راحت حسشو نسبت به فلیکس میدونستن و فلیکس هیچ نشونه ای از علاقه متقابل بهش نشون نمیداد

یجی:نمیخواد امروز بیای.برو اونی که اینطوری روانیت کرده رو ببین اسکل

هیونجین:از تو نظر نخواستم

یجی بالشتی که رو زمین بود رو سمت هیونجین پرتاب کرد:گوه نخور.بگیر بخواب دوساعت دیگه برو سر صحنه. من و سونگمین خودمون حواسمون هست

با اصرار یجی موفق شده بود چند دقیقه ای رو بخوابه.همون چند دقیقه کوتاه براش کافی بود تا رویا ببینه. رویا که...تماما قیافه اون پسر کک و مکی رو میدید. کیه که منکر لذتی که اون رویا بهش میداد بشه؟ کی از دیدن زیبایی خالص بدش میاد؟

با شنیدن صدای آلارم گوشیش با بی میلی از خواب بلند شد. تنها انگیزش برای بلند شدن این بود که میتونست رویاشو تو واقعیت و به شکل 3D ببینه

این چند روز حواسش اونقدر پرت بود که متوجه هیچ چیز دور اطرافش نمیشد. گوشیش،کیف پولش و حتی اسکریپت هایی که باید میبرد رو تو خونه جا گذاشت اگر سویبچ ماشینش رو هم جا نذاشته بود عمرا میفهمید بقیه چیزا رو هم جا گذاشته و هیچوقت نمیومد که برشون داره