𝐄𝐦𝐞𝐫𝐠𝐞𝐧𝐜𝐲 𝐬𝐢𝐭𝐮𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧

43 7 0
                                    

𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑:

= خب بگو ببینم چرا داری خودتو مخفی می‌کنی؟واقعا قاتل نیستی؟هستی؟

+ ای بابا گفتم من قاتل نیستم!

= پس توضیح بده!

+ خب گفتم که من کیم تهیونگم پسر کیم بزرگ ۲۸ سالمه، آلفا هستم و اگه مسخره ام نمیکنی رایحه ام ارکیده سفید با برفه. یه برادر کوچکتر از خودم دارم ۱۸ سالشه.

آهی کشید و شروع کرد به تعریف کردن سیر تا پیاز زندگیش برای جیمین از برادر کوچک ترش گفت که اونم به دلیل امگا بودنش توسط پدرش تحقیر میشد از شب هایی گفت که خودش و برادرش از درد کتک هایی که خورده بودن تا صبح خوابشون نمی‌برد.

تهیونگ درحالی که سعی میکرد قطره اشک سمجی که از گوشه چشمش پایین می اومد رو پاک کنه گفت:

+ می دونی جیمین من هر چقدر به این در و اون در میزنم تا بابام رو راضی کنم بازم نمیشه، هرچقدر تلاش میکنم اونی که میخواد بشم نمیشه. نیم ساعت توی پذیرایی خونه نمی‌تونیم کنار هم بشینیم چون تهش با چشمای خیس برمیگردیم اتاقامون.

حرفایی که ته گلوش گیر کرده بود همه رو به جیمین زد و در آخر نگاهی به صورتش انداخت که با ناراحتی بهش نگاه میکرد.

+ ببخشید مغزت رو حسابی به کار گرفتم.

= نه من خودم خواستم باهات حرف بزنم و در ضمن تو دیگه از این به بعد تنها نیستی و خیلی دلم میخواد یدفعه داشت رو ببینم حتما خیلی باید بامزه باشه. از این به بعد هم من ته صدات میکنم تو هم باید به من بگی جیمی حرفم بزنی با مشت میزنم تو دماغت!

+ یا تو نمیتونی همین جوری همه رو بزنی و تهدید کنی!

= میتونم، میکنم چون جیمینم!

صدای دعوا و جر و بحثشون با صدای پذیرش قطع شد.

* تمامی کارکنان اورژانس سریعا جمع بشن مورد اورژانسی داریم. تکرار میکنم هرچه سریعتر آماده باشید مورد اورژانسیه*

جیمین و تهیونگ همراه همدیگه سریع از اتاق بیرون رفتن. تهیونگ رفت بالا سر برانکاردی که مرد عضله ای بیهوش در حالی که از درد ناله میکرد روی آن خوابیده بود.

وضعیتش رو بررسی کرد زخم بزرگی رو شکمش و زخم کوچکی روی دستش داشت. نگاهی به جیمین کرد و گفت:

+ جیمین کمک کن ببریمش توی اتاق عمل زخم شکمش خیلی عمیقه باید سریعا بخیه بخوره، ضد عفونی بشه و پانسمان بشه وگرنه عفونت می‌کنه!

جیمین سری تکون داد رفت تا کمک تهیونگ اون فرد رو منتقل کنن به اتاق عمل که شخص دیگه ای هم وارد شد وضعیت اون به بدی نفر اول نبود، زخم هاش کوچکتر بود ولی نیاز به بخیه های کمی داشت!

یکی دیگه از پرستارا به جیمین گفت:

پرستار پارک شما به این آقا رسیدگی کنید من همراه پزشک میرم.

جیمین فقط به سرتکان دادن اکتفا کرد و اون مرد رو به سمت یکی از تخت ها راهنمایی کرد.

کیم وانگسوبرادر تهیونگ۱۸ سالشهامگاس با رایحه بارون و طلابه شدت وابسته اس به تهیونگ و مادرش--------------------------------------------------------------نظرتون تا اینجا راجب هارمونیکا چیه؟به نظرتون اون دوتا مرد هیکلی که جدید وارد شدن کین؟ووت و کامن...

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.

کیم وانگسو
برادر تهیونگ
۱۸ سالشه
امگاس با رایحه بارون و طلا
به شدت وابسته اس به تهیونگ و مادرش
--------------------------------------------------------------
نظرتون تا اینجا راجب هارمونیکا چیه؟
به نظرتون اون دوتا مرد هیکلی که جدید وارد شدن کین؟
ووت و کامنت فراموش نشه!💜

𝐇𝐚𝐫𝐦𝐨𝐧𝐢𝐜𝐚Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt