𝐰𝐡𝐨 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐛𝐨𝐲?

39 10 0
                                    

𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟕:

+ من شکلاتی میخوام از الان بگم
÷ سلام
= سلام اگوری پگوری گوگولی مگولی گوجو گوجو گودو ابلبلبابتبنیهنثخثپمثپ( غیر قابل ترجمه)
÷  هیونگ دوستت سالمه؟!
+ فکر نکنم
= هعی

جونگکوک

- یونگی جان، گرمههههه
× غر نزن یه دور دیگه مونده
- نمیشه به جای اینکه دور خودمون بدوییم بریم تا بستنی فروشی بدوییم؟ هم دوییدیم هم یه چیز خنک میخوریم! من هنوز زخمم خوب نشده ها یه روز گذشته!
× خیلی خب بریم
- با شیر موز؟
× با شیر موز!

*۵ دقیقه بعد*

- این همون دکتره نیست؟
× کو؟
- اونا ها دارن بستنی میگیرن
× اها دیدم
_ به نظرت پسره کیه کنارش؟
× حتما دوست پسرشه دیگه
- نه بابا دکتره که امگاس به قیافه پسره هم نمیخوره آلفا باشه
× یعنی از خون خالص بودن فقط اسمش رو یدک میکشی! نمیتونی تشخیص بدی دکتر کیم آلفاست؟

"پس چرا ازش پرسیدم امگاس گفت اره؟"

- حالا هرچی مهم اینه اون پسره کیه کنارش
× اینجوری که چسبیده بهش گفتم که دوست پسرشه، بعد چرا مهمه؟
- من گفتم مهمه؟ نه کی میگه؟
× باشه منم عر عر بیا بریم بستنی مون رو بگیریم!

تهیونگ

تکیه داده بودم به دیوار و داشتم بستنیم رو میخوردم که جیمین اومد و بستنی رو ازم قاپید

+ هی مردک اون بستی منه!
= برو برای خودت یکی دیگه بگیر
+ ولی اون آخرین بستنی شکلاتی بود!
= به من چه

دنبالش دویدم و بستنی رو با یه دستم گرفتم، یکی اون میکشید یکی من، ما داشتیم سر یه بستنی دعوا میکردیم جئون و دوستش با یه بستنی توی دستشون با تعجب زل زدن به ما

× اینا دیگه کین!

بستنی رو ول کردم که جیمین درجا کرد تو دهنش، یه دونه زدم پس کلش که برگشت و اونم با تعجب زل زد به اونا

+و= سلام آقای مین، سلام آقای جئون!
× سلام
- دکتر کیم، پرستار پارک شما چندسالتونه؟
+و= ۲۸ چطور؟
- خب از من بزرگترین پس اولن لازم نیست منو جئون صدا بزنید، بعد شما دوتا سر یه فاکینگ بستنی دو قرونی دارید دعوا میکنید؟؟
= این آخرین بستنی شکلاتی بود

جیمین که اینو گفت آقای مین یه حالت برات متاسفی نگاهش کرد.

× دکتر کیم ما فردا صبح یه کاری برامون پیش اومده مشکلی نیست امروز عصر پانسمان ها رو عوض کنید؟
+ بهتر بود فردا بیاید ولی نه مشکلی نیست.
= درضمن زخم های شما در حد خراش بود میتونید پانسمان تون رو باز کنید جاش چسب بزنید دیگه لازم نیست شما تشریف بیاری!
+ جیمین!
= یعنی خواستی بیا نخواستیم، اهه اصلا به من چه

میخواستم دوباره به جیمین تشر برم که وانگسو درگوشم گفت

÷ هیونگ احساس میکنم دوباره دلم میخواد درد بگیره میشه بریم خونه؟
+ باشه یه لحظه صبر کن
+ ببخشید دیگه ما باید بریم، جیمین بیا بریم
= اومدم
× رفت ترتیبشو بده
- ترتیب چی؟
× دوست پسرشو دیگه فکر کنم هیت بود زیادی تو خودش میپیچید
- چی؟ چطور؟
× بابا یارو بوی فرموناش تا دگو میره بعد تو میگی چطور؟ حواست پرت کی بود شیطون ها؟ چشت دکتر کیم رو گرفته؟ کلک اون دوست پسر داره
- از کی تا حالا انقدر چرت و پرت میگی یونگ پاشو بریم الان فرمانده جانگ درمون میزاره!

*ساعت 5 عصر*

- من دارم میرم دیگه
× وایسا منم بیام
- گفت که دیگه لازم نیس
× نه لازمه
- دیدن پرستارش یا چک شدن زخمات؟
× لازمه بپرسم دلیل اینکه یک ساعت زودتر داری میری چیه؟
- اوکی به من چه اصلا، دم در منتظرم.

*بیمارستان*

تهیونگ

داشتم تو بخش چرخ میزدم و به اتاقا سر میزدم که یهو

- چرا دروغ گفتی؟
+ حیحح وای سلام شما اینجا چیکار میکنید؟ چه دروغی؟
- اومدم برای پانسمان. چرا الکی گفتی امگایی؟
+ عا عع چیزه
- چیزه؟
+ هول شدم اره هول شدم نفهمیدم چی گفتم!
- خیلی خوب
میدونستم باور نکرده ولی دیگه چیزی نگفتم من خودمم دلیل اون کارم رو نمیدونستم.

+ خب بفرمایید اینجا بشینید تا من وسایل رو بیارم

وسایل لازم رو بر داشتم و به سمتشون رفتم، به سختی خودمو نگه داشته بودم که خمیازه نکشم ولی آخر نتونستم

× دکتر کیم تا دهنت بازه بی زحمت این پرستاره رو صدا میزنی بیاد زخم های منم نگاه کنه؟

یه نگاه این دیگه کیه ای بهش انداختم و جیمین رو صدا زدم

+ لطفا دراز بکشید لباستون رو بدید بالا
- پسره کی بود همراهتون تو بستنی فروشی؟
_________________________________________
سلام! پارت چطور بود؟
مثل اینکه وانگسو برای جونگکوک مهم شده😂
یه اشاره کوچیکی هم به جیهوپ شد ولی پارت بعد بیشتر باهاش آشنا میشید.
پارت بعد شاهد دو چیز هستیم که اولیش مربوط میشه به یونمین و دومی هم وانگسو کراشش😉😂

*اعتراضاتی که دارن میکنن برای ترک یونگی از گروه واقعا دیگه داره رو اعصاب میشه درک نمیکنم من اون افراد رو یونگی هم از خیابون اصلی نمی رفته هم سرعتش کم بوده و حتی کلاه ایمنی هم داشته اما لحظه آخر، جلوی خونه خودش تعادلش بهم میخوره و مامورایی که شیفت بودن برای کمک به یونگی رفتن! تمام اینا رو هم دوربین کنترل ترافیک ضبط و پلیس تایید کرده! یونگی حتی به خاطر هیچی عذرخواهی هم کرد! پس لطفا لطفا تا از خبری مطمعن نشدید نشرش ندید که سوژه بدیم دست فیک آرمی ها. چطور میتونن انقدر بی رحمانه اونو مجرم صدا کنن اونم به چه جرمی آسیب زدن به مورچه یا آسفالت!*

ببخشید اگر زیاد  حرف زدم ته دلم مونده بود بگم اینا رو، مراقب خودتون باشید و حمایتم فراموش نشه💜

Você leu todos os capítulos publicados.

⏰ Última atualização: Aug 14 ⏰

Adicione esta história à sua Biblioteca e seja notificado quando novos capítulos chegarem!

𝐇𝐚𝐫𝐦𝐨𝐧𝐢𝐜𝐚Onde histórias criam vida. Descubra agora