هلو گایز امیدوارم حالتون خوب باشه این فیک رو
تقدیم میکنم به هوپگی شیپرای عزیز
خواستم قبل سروع شدن داستان بهدیه نکته اشاره
کنم که تمام اتفاقاتی که توی این داستان اتفاق
میوفته ساختهی ذهن نویسنده هستش یعنی من
پی اگه از اسمات و انگست خوشتون نمیاد پس
نخونین یا از اون قسمتا رد بشین.. البته مشخص
کردم پس خیالتون راحتانیدوارم خوشتون بیاد از این داستان
از این به بعد اینجا ادامه میدم و اگه به چنلی متصل شد و قرار شد اخبار اینو توی اون چنل بگم حتما بهتون میگم.مین هستم خدمت شما💝
ВЫ ЧИТАЕТЕ
OXYMORON
Про оборотнейیونگی و اشتباهاتش، اشتباهاتی که اونو توی دردسر انداختنش... اولین، این بود که رفت به مکان نحسی که یه روزی ارومش میکرد! دومین اشتباهش این بود اجازه داد اتفاق بیوفته... سومیش هم... این بود که خوشش اومد. آره خوشش اومد اون لعنتی خوشش اومد! ولی انتقام...