اب از پاهام بالا اومد
شوکی که بهم داد باعث شد دلم بخواد بخوابم
به کناک نگاه کردم و اخرین چیزی که شنیدم اسمم از دهنش بود و بعدش همه جا سیاه شدچشمامو باز کردم
جایی که بودم شبیه یه باغ پر گل بود
دور تا دور باغ جنگل بود
بلند شدم و اطرافم و نگاه کردم
من کجام؟
صدای نرمی به گوشم خورد: یونا...
دنبال منبع صدا گشتم و خانمی که شبیه خودم بود پیدا کردم
موهای سفید و چشمای آبی...
دوباره صدام کرد: یونا... دخترم...خشک شدم
آروم صداش کردم: مامان؟لبخند قشنگی زد: آره عزیزم...من یلنام مادرت
رفتم سمتش و دستم و روی گونش کشیدم و زمزمه کردم: مامان...
مامان: جانم؟
من: تو واقعی ای؟
سرشو تکون داد : به اندازه این دشت و درختا...
آره من واقعیممن: منکجام؟ مردم؟
مامان خندید، قشنگ ترین خنده های دنیارو داشت
حالا میفهمم بابا چرا قید والریس و بخاطرش زده بود
مامان: نه عزیزم اومدی اینجا تا با مادر زمین ملاقات کنی
من ازش خواستم بهممهلت بده تا ببینمت
خوب بزرگ شدی کوچولوی شیرینم
هنوز وقت اومدنت به اینجا نرسیده توی ریمر کسایی رو داری که منتظرتن!من: پس تو چیمامان؟ مگه تو نداشتی؟
مامان لبخند غمگینی زد: من بخاطر تو و پدرت اینکارو کردم...الانم راضیم، خوشحالم از کارم...
من: بابا دلش برات تنگ شده...
مامان: میدونم...حسش میکنم عزیزم
من: بغلممیکنی مامان؟
بی معطلی جلو اومد و دستاشو از هم باز کرد
بعد اینهمه سال بالاخره دوباره آغوشش و حس کردم
هر چند که از بچگیم چیزی یادم نیست ولی بغل گرمش هنوزم مثل قبل بود...
زمزمه کردم: مامان...بغضی گفت: جانم...
من: بازم میبینمت؟
مامان: نمیدونم...
پیشونی و گونه هامو بوسید
من: چرا مادر زمین میخواد من و ببینه؟مامان: تو بعنوان ملکه مسئولیتایی داری
مادر زمین اونارو بهت گوشزد میکنه و موهبت هایی میده بهتمن: تو میشناسیش؟
مامان لبخند تلخی زد: ملکه قبلی که زمین انتخاب کرده بود من بودم!
ملکه ای که زمین انتخاب میکنه وارث زمین عه
ولی من کسه دیگه ای و مارک کرده بودم و دوسش داشتم و پادشاه دلش و به کسه دیگه ای باخته بود
ما مناسب همنبودیم
پس زمین بهمون احترام گذاشت...من: این وارث زمین قراره نسل به نسل بچرخه؟
مامان شونه ای بالا انداخت: هیچکی نمیدونه
مادر زمین رازاشو به همه نمیگه
YOU ARE READING
♤ 𝒗𝒂𝒍𝒆𝒓𝒊𝒔 ♤
Adventureماه خون افسانه ای که نسل به نسل بین گرگینه ها چرخیده افسانه ای که برای زندگی جاودانه اس و قربانی از بین گرگینه ها انتخاب میشه حالا چه اتفاقی میوفته که دخترای گرگینه مون بخاطر فرار ازش برن تو دل خطر؟ ------------- ویوین:خدای من خدای من یونا چه گهی بخ...