.
.
.
.
یه هفتهبود که اون امگا تو خواب عمیق بود !!!!تواین یه هفته .... اتفاقای عجیبی افتاده بود !!!!
کیم دیگه لیسا رو یه تاجر خطاب نمیکرد و یجورایی تونسته بود لیسارو قبول کنه !!!!!
لیسا و جنی نمیتونستن توی قصر بمونن چون امکان داشت شایعه ها بیشتر بشه و اونا میخواستن به حومه شهر برن و اونجا زندگی کنن ....
و با کمااااااال تعجب کیم اینو قبول کرده بود و حتی یه خونه برای اونا تو حومه شهر ترتیب داده بود !!!!
انگار کیم تصمیم گرفته بود به کیم تهیونگ موزی درونش گوش بده !!!!!سه روز از رفتن اون دوتا عاشق و معشوق گذشته بود و قصر تووضعیت عجیبی بود !!!!
درست یروز بعد از رفتن جنی و لیسا کیم خواب و خوراک درست نداشت !!!!دقیقا هر شب توی این سه روز، صداهای عجیب از اتاق جئون میومد !!!!
تو اولین شب اون کیم بود که اومد پیش جئون تا ببینه حالش خوبه یا نه ... و وقتی به اتاق پسرک رسید، دید جئون روی زانوهاش نشسته و داره رو به دیوار التماس میکنه و بلند بلند گریه میکنه !!!!
_ لطفا ... هققق لطفا ... هققق بزارین من برم ... هقققق ...
من فقط ...هققق... یروز اینجام ...هقققق .. بزارین سالم ..هققق ...از این دنیا برم ...هققق ...بیرون ... هقققشب دوم هم کیم با صدای شکسته شدن چیزی به اتاق جئون هجوم اورد و دید اون پسرک اینه کوچیک کنار تختو پرت کرده سمت دیوار و داره همچنان که روی خورده شیشه هاش راه میره با عصبانیت به کسی فحش میده !!!!
_ حرومزادههه !!! ... تو ... یه هیولاییی !!! تو ... به من تجاوز کردییییی !!!!کیم تو این دوروز خواب به چشماش نیومده بود و در طول شب و روز خودشو سرزنش میکرد و میگفت هیچوقت خودشو بخاطر کاری که با جئون کرده نمیبخشه ... و میخواست هر وقت که جئون بهوش اومد جلوش زانو بزنه و بگه که نتونسته خشمشو کنترل کنه و بخاطر همه اتفاقایی که براش افتاده معذرت میخواد !!!!
کیم نفس کلافه ای کشید جئونو روی هوا بغل کرد و جئون در کسری از ثانیه تو بغل کیم اروم شد ....
وقتی گذاشتش رو تخت رفت سمت پاهای جئون و شروع به دراوردن اون خورده شیشه ها از پاهای ضریفش کرد ....
بعد از دراوردن تمام خورده شیشه ها پای جئون شروع به خون اومدن کرد که کیم سریع با پارچهی کنار دستش پاهای پسرکو باند پیچی کرد .... بعد از باندپیچی از روی تخت بلند شد و به جئون که تونازترین حالت ممکنش خوابیده بود نگاه کرد ....
+ تاحالا این کارارو واسه کس دیگه ای انجام داده بودی کیم تهیونگ .... * خندیدن*اروم روی پاهای جئون خیمه زد و لباس نخی نازک وبلند خوابشو بالا کشید ....
با دیدن زخمای رون پای پسر نفسشو لرزون بیرون داد و ارزوی قطع شدن دستاشو کرد ...
اروم اروم از کنار دیک جئون شروع به بوسه گذاشتن روی زخماش کرد ...
لباشو به ارومترین شکل ممکن روی زخمای عمیق و کبودی ها میزاشت و نفسشو روی پوست ضریفش خالی میکرد ....
بوسه هاش پایین و پایینتر رفتن که رسید به کف پای جئون و ازروی همون باند خونی یه بوسهی نرم دیگه هم نصیب پاهاش کرد ....
+ باید خواب گردیتو بزاری کنار فرشته کوچولو .... منم داری با اینکارات نابود میکنی ....
YOU ARE READING
تعهد ....obligation
Fanfiction* ویرایش تموم شد میتونین بخونین 🙏🙏🙏* بعد قفل کردن در رفت سمت جئون و بهش دستور داد بلند بشه ... جئون از جاش پاشد ولی با حرفی که کیم زد سرجاش خشکش زد ... +میکنمش پنجتا .... _ چ...چیو...هعع ... میکنین ...پنج..هعع...پنجتا ...؟؟؟ +چون رو افکارت قفل گ...