part 12

67 11 0
                                    



KOOK :

لباسی که قرار بود بپوشمو از بقیه لباسا جدا کردم
دیشب انقد خسته بودم که یادم رفت لباسامو عوض کنم ...

بعد پوشیدن لباسا رفتم جلوی اینه ....
یه لباس کرم رنگِ ساده ی دکمه دار بود همراه با یه شلوار سیاه و جذب ...
چیزی از روی لباس نپوشیدم ... حتی چیزیم از زیرش نپوشیدم ...

میدونستم بیرون یخبندونه ... ولی واقعا نیاز به سرمایی دارم که بتونه با ارامشی که داره این مغز شلوغمو اروم کنه ....

حتی دوتا دکمه ی اول لباسمو باز گذاشتم تا بدن داغ کرده ام
خنک بشه ....

علاقه ی شدیدم به سرما از بچگیم همراهم بوده ...
توی خیلی از دنیا ها وقتی درد میکشیدم ... چه جسمی و چه روحی ، سرما ، ارامشی بهم میداد که باعث درمان شدن دردام میشد !!!!

خب دیگه .... بسه ... بریم ببینیم صبحونه چی داریم !!!

در اتاقو باز کردم و همونطور که انتظارم میرفت سرمای دلنشینی روی صورت و گردنم هجوم اورد ....

ولی چیزی که انتظارشو نداشتم ، خدمتکارایی بودن که جلوی در اتاقم داشتن فوضولی میکردن !!!!

با لحن زایع و خنده ی زایعتری بهشون گفتم :

_ *خندیدن * دنبال چیزی میگردین ؟....
× اِم ... خ..ب ... هیچ..ی ...

همشون جلوی در خشکشون زده بود ... منم از فرصت استفاده کردم و از یکیشون سوالی که میخواستمو پرسیدم ...

_ کجا میتونم صبحونمو میل کنم ؟ ....

× اِم ... خب باید برین پایین ... وقتی رسیدین به سالن ،
سمت چپتون یه راهروهست که تهش به سالن غذا خوری ختم میشه ...

_اوه ... باشه ممنون ...

داشتم راهمو کج میکردم که صدای یکیشون در اومد ....

÷قربان *با خنده‌ی تمسخرانه * .... مطمئنید که شما اجازه ی
حضور و میل صبحانه رو دارین ؟؟؟

اینهمه گستاخی از کجا اومد ؟؟؟؟ چطور جرعت میکنه اینجوری با من حرف بزنه ؟؟؟ فکر کرده کیه که همچین حرفی میزنه ؟؟؟

_منظور ؟ ....

=اخه میدونید ... *خنده ی رومخ * ... شما اینجا فقط یه بدلین !!!! من تاحالا ندیدم بدل ها بخوان انقد به خودشون جسارت بدن که برن و مزاحم صبحونه میل کردن شاه و ملکه بشن !!!!

_ ت... توی ... گستاخ !!! چطور به خودت جرعت میدی اینجوری رفتار کنی * با داد * ؟؟؟؟؟

÷ حواستو جمع کن بچه خوشگل .... اینجا ما به هیچکس جز شاه و ملکه احترام‌ نمیزاریم ....
تو که ارزشت از ما هم کمتره چیزی ننال !!!!!

گفت و رفتن !!!!!

این ... این دیگه ...‌ چه کسشری بود ؟؟؟؟ اون خوناشامای
رومخ ؟؟؟؟
پس ارزش من از شاه و ملکه کمتره اره ؟؟؟ دارم براتون کودنا ...!!!

تعهد ....obligationTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang