کیم تکخندی از حرف جئون زد و شروع به حرکت تو سوراخ جئون کرد ....
با هر حرکتی که میکرد صدای هق هق جئون بیشتر میشد و صدای ناله های مردونه ی خودش توی اتاق پخش میشد ....
+ عاههه ... خیلی تنگی ...
بعد این حرفش حرکاتشو سریعتر کرد و محکم تر توی سوراخ تنگ اون امگای بیچاره میکوبید ....
اون هیولا به طرز وحشتناک و کابوسانه ای داره چیزی که جئون اینهمه براش زحمت کشیده بودو ازش میگیره !!!+ باید تا پنج راند دووم بیاری توله مزاحم .... منو خیلی منتظر این لحظه گذاشته بودی ....
جئون بلند تر گریه میکرد و هر از گاهی عاهوناله ی دردم از دهنش خارج میشد ... نمیتونست ... واقعا این وضعیتو نمیتونست ... روبدنش هیچ حسی نداشت جز درد و سوزش ... و حالا هم ... درد کمر و سوراخش داشت میکشتش ....میتونست دووم بیاره ؟؟؟؟ میتونست روزیو ببینه که ازین جهنم میزاره و میره ؟؟؟؟
بعد از کام پنجم از روی بدن بیجون اون پسر بلند شد و با پارچه های تیکه پاره شده ی لباس جئون بدن خودشو پاک کرد و لباسای خودشو پوشید و از اتاق بیرون رفت ...
جئون بعد از شنیدن صدای بسته شدن در فهمید اون سنگینی روی دستا و پاهاش از بین رفته !!!
بیحال و بیجون خودشو از روی تخت کشید و روی زمین افتاد .... از روی زمین کشون کشون رفت سمت بالکن
و دستشو که میلرزید بلند کرد و دستگیره ی درو کشید سمت خودش ...و در باز شد ....
با هجوم اوردن باد سرد و حمله ی دونه های برف به اتاق ،
دیگه نتونست بیشتر از این تحمل کنه و روی زمین افتاد ....
دونه های برف با برخورد به زخمای عمیقش ، باعث سوزششون میشد .... خودشو کمی جلو تر کشید و گذاشت باد و برف با گذاشتن بوسه های نرمروی تمام نقاط بدنش بهش دلداری بدن ....اشک میریخت و با صدای خفه گریه میکرد ...
صدای شکستن باد از لابلای درختا بگوش میرسید ...
برف بسرعت میبارید و همهجا توی اون تاریکی سفید شده بود !!!انقد داد و فریاد کرده بود که گلوش خشک و زخمی شده بود !!!
و با همون صدای گرفته و خشدارش داشت با خودش حرف میزد ....(بمیرم برات)_...اون ... بهم ...گفت ... من ... یه .... مزاحمم ... !!!
گریه هاش بلند تر میشدن و با بیاد اوردن اتفاقی که افتاد بدنش بیشتر به درد میومد ....
_ هقققق ....اون ... هقققق .. یه هیولای ....هقققق ... واقعیهههه ...هققققققق ....
_ چرا ....هقق ..دقیقا ... یروز قبل ... رفتنم ... هققققق ...این کارو باهام ....هقققققققق .... کردددد ...هقققق
_ ...ا..اون ...هققققق ...بهم ... هقققق ...تجاوز ... هقققققق ...کرد ...هقققققق ....
_ منم .... یه ادمم ...هققق ... حق زندگی ... هققق .. دارم ...هققق ... چرا انقد باهام ... هققققق.... بیرحمیننن ...هققققققق....
VOCÊ ESTÁ LENDO
تعهد ....obligation
Fanfic* ویرایش تموم شد میتونین بخونین 🙏🙏🙏* بعد قفل کردن در رفت سمت جئون و بهش دستور داد بلند بشه ... جئون از جاش پاشد ولی با حرفی که کیم زد سرجاش خشکش زد ... +میکنمش پنجتا .... _ چ...چیو...هعع ... میکنین ...پنج..هعع...پنجتا ...؟؟؟ +چون رو افکارت قفل گ...