7
فلیکس:وایی جیسونگا من خیلی استرس دارمم
جیسونگ:شنیدم قراره جاهامونو عوض کنن
فلیکس:ارههیونجین:نترس بیبی من بهت میرسونم
سرشون رو به سمت صدا چرخوندن و با مینهو و هیونجینی که روبرویه میزشون وایستاده بودن نگاه کردنفلیکس:وات د فاک
هیونجین:نچ نچ بیبی من بی ادب شده؟
فلیکس:من بیبی تو نیستم دراز
هیونجین:بیبی تو امتحان کمک میخوای؟فلیکس:یااا هوانگ هیونجین از جلو چشمام خفه شووو
هیونجین:اینو میدونستی وقتی عصبی میشی خیلی کیوت تر و خوردنی تر میشی؟ ادم میخواد بخورتتجیسونگ:ببخشید که وسط بحث عاشقانتون میپرم اما استاد الان میاد
هیونجین تک خندی کرد و سرجاش نشست و فلیکس نگاه عصبیش رو به سمت جیسونگ برگردوندجیسونگ:چرا اونطوری نگاه میکنی؟
فلیکس:که بحث عاشقانه اره؟!
جیسونگ:چیه فکردی نمیدونم از هوانگ خوشت میاد؟فلیکس:من از اون متنفرممم
جیسونگ:نگاهایه عاشقانت بهش وقتی داشت کنفرانس میداد هم همینو میگهفلیکس:من بهـ...
استاد:سلام بچه هاحرف فلیکس با اومدن استاد نصفه موند و جیسونگ از استادش واقعا بخاطر سر موقع اومدن متشکر بود چون اگه یذره دیگه دیر میومد به دست فلیکس کشته میشد
جوری که خودشون بشنون گفت
فلیکس:بعد کلاس حسابتو میرسم
جیسونگ:بیعید کیلاس حیسابتو میریسمفلیکس:هان جیسونگگگگگ
.
.
.
.
.
.
فلیکس:ادایه منو درمیاری ارهه
جیسونگ:وایی غلط کردممم ولم کنننفلیکس:نمیخواممم..
جیسونگ:عه هیونجین..فلیکس:کو.. هییی منو گول میزنییی وایسا ببینمممم
بعد از اینکه کل حیاط رو دوییدن و خسته شدن رو نفس نفس زنون رویه صندلی نشستن
جیسونگ:بیا اب بخور
فلیکس:بدهبطری اب رو یه نفسه سرش کشید
هیونجین:خوب میدویی فلیکس..با صدایه هیونجین اب تو گلوش گیر کرد و به سرفه افتاد.
هیونجین:هی خوبی؟ میخواستم بهت بگم مسابقه بزاریم اما فکر نکنم زنده بمونیفلیکس:هوانگ.( سرفه)هیونجین..( سرفه).. احمقق
جیسونگ:اب بخور فلیکسسسهیونجین:بهتر شدی
فلیکس:ارهمینهو:جیسونگ امروز رفتنی منتظرم بمون تا باهم بریم
جیسونگ:باشهبعد از اینکه مینهو و هیونجین رفتن فلیکس نزدیک جیسونگ شد و با کنجکاوی پرسید
فلیکس:کجا میخواید برید؟
جیسونگ:قراره موقع امتحانا باهم درس بخونیم و بهش کمک کنمفلیکس:امکان نداره.. وای برگام...
نگاه مشکوکی به جیسونگ انداخت و حرفش رو ادامه داد:چرا به من نگفتی؟
YOU ARE READING
𝙻𝚘𝚟𝚎 𝚘𝚛 𝚑𝚊𝚝𝚎?!
Mystery / Thrillerعشقـ یـــــــــا نفرتـ..؟! کار سرنوشت بود که ما رو سر راه هم قرار داد.. شاید اگه به اون مدرسه نمیومدم و باهات اشنا نمیشدم انقد هم عذاب نمیکشیدم.. اما عشقی که بهت داشتم ارزش همه سختیا رو داشت.. اولش ازت متنفر بودم اما بعد عاشقت شدم.. اگه با عشقت شب...