10
لیلو:هی بیاید امشبم مشروب بخوریم
سولا:عمراا
یومی:نخیر امشب وسطی بازی میکنیمبکیون:وات د فاااا...
کوکیو:جلو دهنتو نگرفته بودم گفته بودیا
بکیون:تنک یو~هیونجین:بیاید قایم موشک بازی کنیم
فلیکس:یاااابکیون:موافقم
کوکیو:منم
سولا:خیله خوبیانگ:پس همه یه ساعت استراحت کنیم راس ساعت ۹ میام جلو چادراتون
یومی:اخجون قراره تا یک شب بازی کنیمممفلیکس:ای خدا سرمو کجا بکوبونم
مینهو:جیسونگ؟.. هی جیسونگ
جیسونگ:ها؟ بله؟مینهو:چیشده تو فکری
جیسونگ:هیچی
مینهو:اوهومفلیکس:هیونجینن بریم ماهی بگیریم؟
هیونجین:از کجا؟
فلیکس:یااا رود خونه به اون بزرگی رو نمیبینی
هیونجین:باشه بیبی بریم.فلیکس:شما هم میاید؟
مینهو:نه
جیسونگ:ارهفلیکس:حرف جیسونگو تایید میکنم پاشید بریم
جیسونگ:واووو چقد سرده ابششش
فلیکس:بریم شنا کنیم؟؟
هیونجین:از جونا سیر شدیی
فلیکس:آیش چینجامینهو:همینطوری میخواید حرف بزنید؟
هیونجین:الان با چی ماهی بگیریم؟فلیکس:با این. من از مدیر چوپ ماهی گیری گرفتم بیاید..
جیسونگ:لالالالاااا.. به به چه منظره ایه.. شبیه پیر مردا شدیم
مینهو:به لطف فلیکس:/
هیونجین:ایش چقد غر غر میکنیدفلیکس:هی هی ببینیددد من یه ماهی گرفتممم هوراا
هیونجین:افریننجیسونگ:هی.. گرفتم... گرفتم... اخجون... هی این که یه کفشه اه
فلیکس:وایی جررر
مینهو:چقد بیشورن کفشو انداختن تو رودخونه
جیسونگ:موافقمجیسونگ کفش رو از تیغه دراورد و یه گوشه گذاشت تا بعد بندازتش اشغال.. انگشتش رو به نوک تیغه زد و اخی گفت.. انتظار نداشته تیغ اونقدر تیز باشه که دستشو ببره
مینهو:خوبی؟
فلیکس:هینن داره خون میادد چقد شدیدههمینهو دست جیسونگو گرفت و خون رو با لباسش پاک کرد
مینهو:بیا بریم دستتو زد عفونی کنم
جیسونگ:هی نیازی نیست
مینهو:حرف نباشهجیسونگ رو به دنبال خودش کشید و بیشه مدیر رفت.. ازش یه پماد و چسب زخم گرفت و به چادر خودشون رفت..
مینهو:بشین
جیسونگ حرف مینهو رو گوش کرد و نشست. مینهو هم روبروش نشست و دست جیسونگ رو رویه رون خودش گذاشت.. نزدیک تر تا دست جیسونگ راحت باشه...جیسونگ بخاطر اون نزدیکی قلبش تند تند میزد. به چهره مینهو خیره شد.. از این بابت خوشحال بود که مینهو نگرانش شده.. نگاهش به چشم هایه مینهو افتاد.. اون چشم ها ستاره هایه درخشانی تویه خودشون داشتن...
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝙻𝚘𝚟𝚎 𝚘𝚛 𝚑𝚊𝚝𝚎?!
Mistério / Suspenseعشقـ یـــــــــا نفرتـ..؟! کار سرنوشت بود که ما رو سر راه هم قرار داد.. شاید اگه به اون مدرسه نمیومدم و باهات اشنا نمیشدم انقد هم عذاب نمیکشیدم.. اما عشقی که بهت داشتم ارزش همه سختیا رو داشت.. اولش ازت متنفر بودم اما بعد عاشقت شدم.. اگه با عشقت شب...