Last part
اعصابش کاملا خورد بود. اون با جیسونگ خوابیده بود؟ اینطور نبود که پشیمون باشه و اون حرفایی که به جیسونگ زده بود از رو شک و عصبانیت بود..
اون حس هایی با جیسونگ تجربه کرده بود که وقتی با جیهون حتا فکرشم نکرده بود.. مطمعن بود که جیسونگو بیشتر دوست داره.. اما جیهون چی؟ جیهونی که مینهو تا قبل از اومدن جیسونگ به زندگیش عاشقانه میپرستیدتش چی؟
جیهون بخاطر مینهو مرده بود.. هیچکس اینطوری فکر نمیکرد اما مینهو خودش رو مقصر میدونست.. اگه اون شبه بارونی با جیهون دعوا نمیکرد اون هم اون موقع شب بیرون نمیرفت و تصادف نمیکرد..
با پیامی که به گوشیش اومد زود سمت گوشیش رفت و پیام رو باز کرد.. وقتی پیام رو خوند پنیک کرد.. اون شبی که تو بیمارستان بالا سر جیهون التماس میکرد تا تنهاش نزاره از جلو چشماش رد میشد..
اون جمله ای که جیهون قبل مرگش گفت تویه مغزش هی تکرار میشد "مینهویا...خـ..خیلی دوستت...دارم."دستو پاهاش میلرزیدن..اون نمیخواست جیسونگ رو هم مثل جیهون از دست بده..
الان وقت این نبود که تو افکارش غرق بشه.. با هزار زور و زحمت پاشد و خودش رو به ماشینش رسوند..
مینی:مینهو صبر کن کجا میری؟بدون اینکه جوابی به مامانش بده در ماشین رو بست و پاش رو رویه گاز گذاشت و با بیشترین سرعت شروع به رانندگی کرد..
مینهو:خدایا...خواهش میکنم.. خواهش میکنم..کاره احمقانه ای نکرده باشه.. خواهش میکنم.. التماست میکنم.. لطفا اکسیژنمو ازم نگیر.. من بدون اون میمیرم..
ماشین رو خاموش کرد و به سمت خونه جیسونگ اینا رفت.. مشتاش محکم به در خونه میخوردن.. جیهیون در رو باز کرد و با چشم ها یه اشکی به مینهو نگاه کرد.
جیهیون:مینهو.توروخدا یکاری کن. جیسونگ در اتاقش رو باز نمیکنه. صداش میکنم جواب نمیده. مینهویا پسرم لطفا بچمو نجات بده
در اتاق رو محکم میکوبید و عشقش رو صدا میزد..
مینهو:جیسونگگ.. خواهش میکنممم.عقب رفت و با لگد در رو شکوند.. اتاق خالیه خالی بود.. به سمت حموم رفت و درش رو باز کرد..
با صحنه ای که دید قلبش از تپش ایستاد.. جیسونگش..عشقش.. عشقی که هنوز نتونسته بود درست مزه لبایه گیلاسیش رو بچشه.. تویه حموم سرد و پر از خون تویه وان که خون ها ازش سرازیر شده بودن خوابیده بود.. رنگه صورت خوشگلش سفید بود..
جیهیون با دیدن پسرش جیغی زد و گوشیش رو دراورد و به اورژانس زنگ زد
دست جیسونگ رو گرفت و نزدیک خودش کرد.. لب هاش رو رویه دست سرد جیسونگ گذاشت بود بوسه ای زد..
مینهو:جیسونگا.. منو.. ببخش.. من خیلی احمقم. من خیلی عوضی ام.. لطفا.. لطفا ترکم نکن.. جیسونگا باور کن من بدون تو.. هق.. میمیرم.. جیسونگا لطفاا نمیره. جیسونگااا.. من بدون تو چیکار کنم ها؟ کی باهام درس کار کنه؟ کی شبا بعد اینکه خودمو زدم به خواب موهامو ناز کنه؟ جیسونگا اگه بری اکیپ چهار نفرمون نابود میشه ها.. لطفا جیسونگا.. نمیرر. غلط کردم اشتباه کردم بچگی کردم پاشوو لطفاا. پاشو و ستاره چشماتو بهم نشون بدههه
YOU ARE READING
𝙻𝚘𝚟𝚎 𝚘𝚛 𝚑𝚊𝚝𝚎?!
Mystery / Thrillerعشقـ یـــــــــا نفرتـ..؟! کار سرنوشت بود که ما رو سر راه هم قرار داد.. شاید اگه به اون مدرسه نمیومدم و باهات اشنا نمیشدم انقد هم عذاب نمیکشیدم.. اما عشقی که بهت داشتم ارزش همه سختیا رو داشت.. اولش ازت متنفر بودم اما بعد عاشقت شدم.. اگه با عشقت شب...