دختر دسته از موهای بلندش رو پشت گوشش فرستاد و با نگاهی متعجب پرسید:"یعنی تو با یه پسر رابطه داری؟"
تهیونگ از این سوال در مورد رابطه اش با جونگکوک متعجب شد. نمی تونست جلوی تعجب روی صورتش رو بگیره، چشماش کمی گشاد شدن.
"اوه، من-" شروع کرد، در حالی که مطمئن نبود چگونه به سوال صریحش پاسخ بده. در حالی که ذهنش درگیر این بود که چگونه این افشاگری غیرمنتظره رو مدیریت کنه. نگاهی به واکنش جونگکوک به چرخش ناگهانی مکالمه انداخت.
"اره، مشکلش چیه؟"
قلب جونگکوک با شنیدن اینکه تهیونگ اینقدر بی شرمانه رابطه اونها رو تایید کرد کمی لرزید. تهیونگ علیرغم تعجب و واکنش جونگکوک ، نتونست جلوی لبخند کوچیکی که روی لباش نشست رو بگیره.
دختر تا حدودی متحیر به نظر می رسید، چشماش در حالی که مکاشفه رو پردازش می کرد گشاد شد. به سرعت خودش رو جمع و جور کرد، لبخندی شبیه به گوسفند بر لباش نشست. سریع گفت: "ببخشید، نمی خواستم شما رو ناراحت کنم. فقط، اوم، انتظار چنین چیزی رو نداشتم."
دختر نگاهی به دوستش که کنارش بود انداخت و با انزجار چهرش رو جمع کرد و با لحن ارومی زمزمه کرد:"نمیدونستم با یه عوضیِ گی رابطه داشتم."
دوستِ دختر نگاهی به اونها انداخت و انزجار در چهرش مشخص بود. زیر لب غرغر کرد، کلمه "گی" تقریباً به عنوان یک توهین گفته شده بود.
تهیونگ با شنیدن این کلمه درد دلش رو احساس کرد، لبخندش فورا محو شد. نگاهی به جونگکوک انداخت، با دیدن عصبانیت در چشماش...
رفتار شاد جونگکوک برای لحظه ای از بین رفت.
تهیونگ دستش رو دراز کرد و دستی آروم روی بازوی جونگکوک گذاشت و بی صدا ازش حمایت کرد. چشماش تیره بود، ترکیبی از عصبانیت و ناامیدی از نادانی دختر و صد البته تهیونگ.
جونگکوک دستش رو روی دست تهیونگ گذاشت و وقتی نگاهش رو به سمت دو دختر چرخوند، لمسش آرامش بخش بود. صورتش اخم خفیفی داشت وصداش به شدت عصبانی بود.
در حالی که چشماش به دخترها دوخته شده بود، گفت: «تهیونگ هم نمیدونست که با فردی بیفرهنگ رابطه داره."یک پوزخند کوچک و کنایه آمیز گوشه لبش پخش شد.
تهیونگ ساکت موند، اما چنگش روی دست جونگکوک کمی سفت شد و از حمایت و دفاع ظریف دوست پسرش هرچند تقلبی، قدردانی کرد.
دخترها با احساس تنش، به طرز ناراحت کننده ای روی پاهاشون جابجا شدن.
دختر به جلو خم شد،زمزمه کرد: "تولد من ماه آینده است. تو و دوست پسرت دعوتین."
تهیونگ واضح بود که با دعوت راحت نیست. چشماش به سمت جونگکوک دوخته شد و در سکوت به دنبال واکنشش بود.
YOU ARE READING
𝖬𝖠𝖱𝖨𝖳𝖨𝖬𝖤 𝖬𝖠𝖭𝖱𝖠𝖳𝖤 ︙ 𝖪𝖵.𝖵𝖪
Fanfiction-(COMPLETED) COUPLE: KOOKV , VKOOK GENRE: ROMANCE , SMUT کیم تهیونگ و جئون جونگکوک شریک کاری هم، توی شرکت تازه تاسیس شده ی خودشون هستن و هیچ دل خوشی از همدیگه ندارن. چی میشه که این دونفر، کاملا یهویی دوست پسر هم معرفی بشن؟ -نمیخوای بگی این پسره کیه...