لی مین هو:
دردی توی تمام بدنم پیچید و باعث شد، چهره ام کمی مچاله بشه.
به سختی روی زمین سرد نشستم و پلکام رو روی هم فشار دادم.
بعد از چند لحظه، با حس سرگیجه ای که داشتم، به اطراف نگاه کردم.
لعنتی... اینجا شبیه زندان بود...با عصبانیت به سمت میله های آهنی رفتم و دستام رو محکم بهشون کوبیدم.
از اعماق وجودم فریاد زدم... پدرم چطور تونست اینکار رو با من بکنه؟!
فقط چون نرفتم آمریکا؟!لینو: لعنتییی منو از اینجا بیار بیرون... اینجا کجاست!!!
صورتم رو به میله های سرد چسبوندم تا بتونم محیط بیرون رو بهتر ببینم.
انگار توی یک زیر زمین بودم که داخلش چهارتا زندان کوچیک وجود داشت.
سمت چپم دوتا سلول بود و سمت راستم یک سلول.
نفسم رو با حرص به بیرون دادم و دستی به موهای نم دارم کشیدم.
یعنی هان کجاست؟! حالش خوبه؟!
بغضی توی گلوم نشست و دوباره مشتی به میله زدم.
درد دستم اصلا مهم نبود... فقط میخواستم از این جهنم برم بیرون.توی سکوت زیرزمین، صدای پاشنه کفش به گوشم خورد و هرلحظه داشت بهم نزدیک تر میشد.
نگاهم به سمت پله های زیرزمین رفت و بعد از چند لحظه، زنی قد بلند با موهای پرپشت و کفشی پاشنه بلند ظاهر شد.
چون از پشت بهش نور میتابید، نمیتونستم چهره اش رو ببینم.لینو: بیا جلوتر ببینمت... تو کی هستی؟! چرا منو آوردی اینجا؟
صدای نیشخند زدنش به گوشم خورد... انگار که داشت مسخره ام میکرد...
با قدم های آروم به سمتم اومد و بالاخره کنار پنجره کوچیک زیرزمین قرار گرفت و نوری به صورتش تابید.
کمی چشمای کبودم رو ریز کردم و به چهره آشنای زن خیره شدم.لینو: تو...
زن این بار با صدای بلندی بهم خندید و نزدیک تر اومد، اونقدر نزدیک که درست جلوی صورتم قرار گرفت و فاصله بینمون رو میله ها تشکیل داده بودند.
زن سرش رو کمی کج کرد و دست کشیده اش که لاک هایی به رنگ خون داشت، روی میله گذاشت._ درسته... من هانا مادر هیونجینم.
با شنیدن حرفش دندونام رو محکم روی هم فشار دادم و اخم غلیظی روی چهره ام نشست.
چطور میتونست... یعنی... یعنی این زن من رو دزدیده؟!... یعنی کار پدرم نبوده؟!...
بالاخره صبرم تموم شد و مشت های پشت سرهمی به میله ها زدم.
ESTÁS LEYENDO
Your Voice | Minsung
Novela Juvenil" صدای تو " دو سال بود کسی صدای هان رو نشنیده بود. درست بعد از اتفاق تلخی که توی دریا افتاد. یعنی کسی میتونست هان رو نجات بده؟ کاری کنه که دوباره مثل قبل با صدای بلند بخنده؟ کسی میتونست حس زندگی رو به خونه هان برگردونه؟ یا بهتره بگم... کسی منتظر ش...