🌬part: 2

52 7 11
                                    



"کاشف الکل اگر رازیست بر گمان کاشف مستی چشمان تو من بوده ام "
____

از ماشین پیاده شدند و به سمت ورودی هتل میرفتند که با برخورد کردن پسری به شوگا سرجاشون متوقف شدن .
بادیگاردا جلو اومدن ولی با اشاره شوگا سرجاشون متوقف شدن

شوگا سرش رو بلند کرد و باعصبانیت یقه پسر رو گرفت و بلندش کرد

" هی بچه !
حواست کجاست ؟ مگه کوری ؟ جلوتو بپاا .

جونگ کوک سرش رو بالا گرفت و به چهره‌ی پسر رو به روش خیره شد و با لحن تندی لب زد
" اولن من بچه نیستم
دومن، متاسفم از عمد اینکارو نکردم
سومن ، دستای کثیفت رو از روی پیراهن من بردار .

چشماش رو خون گرفته بود چطور جرعت میکرد با با اون اینطوری حرف بزنه ، دستاتشو مشت کرد که به صورت زریف پسر بکوبه که با صدای پسری از پشت سرش متوقف شد .
سرش رو برگردوند سمت صدا

" جونگ کوک ؟
ترو خدا ؛ لعنت بهت این بار چندمه امروز دردسر درست میکنی

تهیونگ با شنیدن این حرف نگاهی به چهره درهم پسر رو بروش انداخت .

سکوت وحشی چشمان بی مروتش!
کشانده پای جهان را به سمت ، سیب هوس.
زیبا بود .
ولی چرا ؟ چرا هیچ راحیه ای ازش ساطع نمیشد ؟

" اهه متاسفیم آقا ولی ما عجله داریم

واینکه اون از عمد که اینکارو نکرده

جیمین گفت

شوگا اومد حرف بزنه که

جیمین دست جونگ کوک رو گرفت و با سرعت از
اونجا دور شدن .

" پسره ی عوضی چطور جرعت میکنه ..
" بسه
تهیونگ غرید

" متاسفم

ولی تهیونگ درک نمی‌کرد که چرا گرگ بی جنبه اش چطور با خوشحالی زوزه می‌کشه.

__
اینم پارت دوم حمایت و ووت فراموش نشه .

اگر سوالی ام در رابطه با پارت ها داشتید تو کامنت ها بپرسید جواب میدم

first meetingWhere stories live. Discover now