_ چگونه در میان شلوغی او را پیدا کردی ؟
" کدام شلوغی ؟ من غیر از او کسی را ندیدم .___________
جونگ کوک کاملا سرمستانه میرقصید .
بخاطر الکلی که درخونش جریان داشت ،
دمای بدنش بیش از حد شده بود .
ناگهان با حس سوزش معدش فورا به سمت سرویس بهداشتی دوید .بالاخره کمی آروم شده بود . از سرویس بیرون اومد اما ناگهان دستی ، دستش رو قفل ، دستای خودش کرد.
" امگای زیبا.
آلفایی ک اونو بین دیوار و تن خودش قفل کرده بود با نیشخند روی لبش گفت و بدن امگای عصبی و ترسون زیر دستش نگاهی انداخت
جونگ کوک هیچ درکی از اطرافش نداشت.
ناگهان عقی زدیآلفا دستش رو به زیر چونه پسری که به شدت زیبا و خواستنی ب نظر میرسید رسوند و صورتش رو بالا آورد
" اوه امگای هرزه من، جای مارکی روی گردنت نمیبینم .
خنده بلندی سر داد . چشماش به رنگ زرد دراومد و دندون های نیش زردش رو به رخ امگای لرزون کشید و پسرک دوباره عقی زد"اما نگران نباش من اینجام تا صاحب تو بشم
برای شروع میتونیم بریم اتاق بغلی هوم ؟آلفا گفت و پوزخندی زد
سرش رو داخل گردن کوک برد و نوک بینیشو به غده خوش بوی کوک کشید و همزمان فشاری به پایین تنه کوک داد و مکی به گردنش زد
جونگ کوک هق زد :
" هق ... هق ...و..ولم .ک..کن ..عوضی" اوه ، پس حرفای بدم بلدی هرزه من ؟
و بوسه ای روی جای کبودی گردن پسرک ک شاهکار خودش بود گذاشت . و کوک اولین قطره اشکش جاری شد.
آلفا قبل از اینکه بتونه دندون های نیشش رو داخل گردن امگا فرو کنه صدای بم الفایی خون خالصی از پشت سرش ،کارش متوقف کرد .
" از امگای من دور شو حرومی . دستای کثیفت رو بکش کنار پیر نجس !
تهیونگ با لحن وحشتناکی غرید
" بیایید داخل
و چنتا مرد درشت جسه کت شلواری به داخل اومدند .
تهیونگ غرید
" ببریدش تا من بعدا تکلیفش رو مشخص کنم .
" چشم
یکی از مردا گفت و به سراغ آلفای غریبه اومدند" و..ولم کنید ..عوضیا ..شما میدونید من کیم ؟
مرد با وحشت کلماتش رو ادا میکرد .تهیونگ به سمت جونگ کوک رفت .
بالاخره پیداش کرده بود .
چشماش ... یکی از هزار دلایلی بود که میتونست واسش جونش رو بده .بالاخره صاحب اون چشا رو پیدا کرده بود
درون افکارش غرق بود .
دلش میخاست امگاش رو در آغوش بگیره و یه دل سیر گریه کنه و بگه چقدر دنبالش گشته .ولی انگار زمان متوقف شده بود هیچ قدرت حرکتی نداشت .
ناگهان با شنیدن صدای هق هق مظلومانه جفتش قدم های آرومش رو به سمتش برداشت .
آروم زمزمه کرد
" هرگز نکشم منت مهتاب جهان را ؛ تاریکی شب های مرا روی تو کافیست .
" لطفا ... ب..به من ..کاری. نداشته ..هق .باش
جونگ کوک مظلومانه کلماتش رو زمزمه کرد
" بیا اینجا ماه من .. سعی داشت با حرفاش آرومش کنه
" هق .. هق ...لطفا
گرگ تهیونگ دوباره بی تابی میکرد
تهیونگ قدم دیگه ای برداشت و راحیش رو آزاد کرد تا جفتش رو آروم کنه و بهش اطمینان بده که جاش امنه
وبالاخره !
پناهش رو پیدا کرده بود . دلش میخاست زار بزنه ولی اول باید جفتش رو آروم میکرد ." د..دروغ ..نگو ..توهم ..اومدی ..تا مثل بقیه الفاهای عوضی .. من.. رو اذیت ...کنی .
جونگ کوک با گریه گفت
" من اذیتت نمیکنم ماه من ... اونایی رو هم که اذیتت کردن قول میدم تا هفت نسلشون رو نابود کنم .
جونگ کوک دوباره عقی زد
تهیونگ جلو رفت وتن جفت شیرینش رو به آغوش کشید و سرش رو میان گردنش برد
خاست بوسه ای ب گردن پسرک بزنه ک با دیدن جای کبودی که اون مردک حروم لقمه گذاشته بود متوقف شد . الان وقتش نبود نباید اینجا دعوا راه مینداخت پس این موضوع رو ب وقت دیگری موکل کرد و نفس عمیق و عصبیی کشید.وقتی مطمعن شد که جونگ کوک اروم شده
براید استایل بغلش کرد و به سمت بیرون حرکت کرد
جیمین و شوگا به سمتشون اومدن
شوگا با بهت به تهیونگ نگاه میکرد
" ته
" بعدا توضیح میدم
با اخمی عمیقی که روی پیشونیش جا خشک کرده بود جواب داد
__میترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد
بوی تنت را بگیرد
آغوشت را از من بگیرد .___________________
ادامه پارت ها به حمایت شماها بستگی داره
پس حمایت هاتون رو ازش دریغ نکنید .
دوستدار شما ویکی .
مواظب خودتون باشید قشنگا
VOCÊ ESTÁ LENDO
first meeting
Ação《اولین دیدار 》 capell : tahkok Yunmin Namjin Genre: Omgavros. action . mafia .Smt " شده از جونم بگذرم از تو نمیگذرم واسه بودنت زانو میزنم حتی اگر زمین پر از شیشه باشه من واسه چشمات جونمم میدم ___ " اگر در آغوش کشیدن تو نامشروع است وعاشق تو ب...