my litter love 💫

Part 6

••• توجه •••
تمامی حقوق داستان متعلق به نویسنده jeon_As97@ میباشد
این فیک متعلق به چنل Shadow's world@  است.
هرگونه کپی برداری فایل و نشر فیک بدون اجازه و عوض نمودن اسم نویسنده ممنوع میباشد.
این داستان هیچ ربطی به پدوفیل بودن نداره.
***
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید ^^

🌔🌓🌑🌗🌖

_ جیمین با حرکت کوک یهو صورتشو بالا آورد و به چشمای کوک نگاه کرد ...
جونگکوک سر جلو برد و نزدیک گوشش که رسید
بوسه‌یی به گوشش زد :

کوک } دیگه چشماتو ازم ندزد ...

_ درگیری ذهنیش امانش نمی داد ، حرکات و کارای جونگکوک کنجکاوترش میکرد ...

_ مراسم به پایان رسید تالار کم کم خالی شد جیمین با خانواده‌اش و خانواده جونگکوک بود به حرفاشون گوش میداد و گاهی هم لبخند می زد دریغ ازینکه اونورتر جونگکوک محو زیباییها و لبخندش شده ...

_بازم ضربه خورد ..

کوک } چته هیونگ چرا همش فرصت به دست میاری میرینی بهم  ...

یونگی } برای اینکه همش با چشمات جوجه رو جلو همه به فاک میدی ، یکم تحمل کن وقتی خونه رفتی دیگه مال توئه ...

_ کوک سر به زیر لبخندی ناامیدانه‌یی زد .

کوک } نمیتونم ...

یونگی } یعنی چی که نمیتونی ، ببینم نکنه مریضی ها ؟!
کوک } معلووووومه که نههههه ...

یونگی } مرض داد نزن آروم تر کر نیستم...
چیه نکنه خونواده‌اش منعت کردن ...
اون از الان همسرته به اونا مربوط نیست.

کوک } هوووف هیونگ یبارم که شده منطقی تر حرف بزن ...

یونگی } پس خیر سرت تو هم واسه دردت درست بنال.

کوک } نمیخوام بهش دست بزنم ..

یونگی } اونوقت چرا !

کوک } تا خودش نخواد نمیخوام بهش تعرض کنم

یونگی } خری چیزی هستی تو ؟
تعرض چی اون همسرته..
توقع داری اون جوجه بچه بیاد بهت بگه بیا منو به فاک بده ..

کوک } آفرین زدی به هدف ..

_ یونگی پوکر نگاش کرد ..

یونگی } برای اینکه خری جای شکی نیست ..
ولی جدا منتظری اون بیاد..

کوک } هوف نه هیونگ ، منطورم از زدی به هدف این بود که درست گفتی اون هنوز بچه‌ست ..

یونگی }  آخه خره دیر یا زودی باید انجامش بدی
پس این دلیلی که هنوز بچه‌ست منطقی نیست ..
اصلا از اول غلط کردی گرفتیش ..وقتی با یه بچه ازدواج میکنی باید فکر اینجاهاشم میکردی بدبخت.

کوک } هیونگ بسه اون موضوع جداست بعدا بهت توضیح میدم ..

_ یونگی ضربه‌یی به جونگکوک کوچولو زد :