P05 [تولد اولین ستاره]

119 33 20
                                    

[قسمت پنجم]

"تولد اولین ستاره"

هفت سال قبل _ سئول ۲۰۱۷

برخلاف هیجانی که توی خیابان‌ها و مکان‌های تفریحی به پا بود، خیلی‌ها ترجیح می‌دادند سال‌نو رو اینجا جشن بگیرند.

تهیونگ هم یکی از اون اشخاص بود.

میز رزرو شده منظره‌ی خوبی از شادی و ذوق مردم به نمایش می‌گذاشت. تماشای ترکیب اون تصویر با نرمه‌های برف، شنیدن خنده‌هایی که پس‌زمینه‌ی موسیقیِ نشاط‌آورِ کافه بودند و البته...

حس کردن گام‌های بتایی که با ضربی مشخص بهش نزدیک میشد، درنهایت لبخندی به لب‌های آلفا آوردند.

چرخید و به پسر نگاه کرد که با پرش‌های کوتاهش چتری‌‌هاش رو حرکت می‌داد و توی کاپشن بادی شرابی رنگش گم شده بود. همون کاپشنی که ستش به رنگ آبی آسمانی تن تهیونگ بود.

- سال نو مبارک ته‌ته!

پسر با اشتیاق و از همون فاصله تبریک گفت. قبل از اینکه خودش به تهیونگ برسه، موج انرژیِ لذت‌بخشش اطراف آلفای‌جوان رو فرا گرفت.

- سال نوی تو هم مبارک جیمین!

جیمین با یک چرخش نمایشی خودش‌رو روی صندلی انداخت و بلافاصله‌ کلاهش رو روی میز پرت کرد.

برای گارسون دست تکان داد و از عمد حرکت شدیدی به مچش داد تا صدای بهم خوردن مهره‌های دستبندش‌رو بشنوه.

- باید قدردان حضورم باشی، هیچکس این ریسک‌رو نمی‌کنه که شب سال نو رو با یک پیرمرد بگذرونه.

- تو هرسال این ریسک‌رو می‌کنی و گمونم هنوز زنده‌ای؟

- همین که نمی‌دونی فرشته‌ها جاودانه‌ان ثابت می‌کنه پیرمردی!

با رسیدن گارسون به میزشون مکالمه قطع شد و جیمین با دیدنش تقریبا فریاد زد:
- واو پسر! می‌دونی که وقتی گفتم تا بیست‌وپنج سالگی مجرد می‌مونم یک حماقت بود؟

بتایی که سینه‌ی ستبرش تقریبا درحال پاره کردن دکمه‌ی جلیقه‌اش بود نیشخندی زد و منو رو به بتا تحویل داد.

- تنها قولی که می‌تونم بهت بدم اینه که امشب نوشیدنی خوبی تحویل بگیری.

- پایبند به قول و قرارها هم که هستی، کاملا استایلمی.

بتا کمی سمت جیمین خم شد و مثلا آرام پچ‌پچ کرد:
- تهیونگ هم گزینه‌ی خوبیه ها! چطوره عضله‌هاش رو چک کنی، شاید استایلت بود.

جیمین متقابلا سمتش متمایل شد و با صورت جمع‌شده جواب داد:

- اگه عضله باکرگیش رو پوشش می‌داد بهش فکر می‌کردم!

Dancing miracle Where stories live. Discover now