P06 [بازگشت]

61 22 22
                                    

[قسمت ششم]

"بازگشت"

وقتی بالاخره تونست آخرین پله‌رو رد کنه، نفس عمیقی کشید و با خستگی سرش‌رو به عقب پرت کرد.

هوسوک سریع رمز در رو زد و ساک پسررو داخل آورد. برگشت تا به جونگ‌کوک توی داخل اومدن کمک کنه، اما اون امگا همین الانش‌هم وارد خونه شده بود.

در رو بست و درحالی که به سمت آشپزخانه می‌رفت بلند گفت:

- من شام می‌پزم!

جونگ‌کوک که تقریبا آماده بود به یک رستوران زنگ بزنه، با شنیدن حرف مرد روی مبل لش کرد.

- تو فرشته‌ی نجاتمی!

آلفا ریزریز خندید و توی کابینت‌ها برای پیدا کردن مواد غذایی سرک کشید. دلش نمیومد اجازه بده امگا غذای بیرون بخوره، حالا هرچقدر هم که خسته بود. برخلاف اصرارهاش پسر ترجیح داده بود خونه‌ی خودش بمونه.

 جونگ‌کوک در ظاهر به این‌طرف و اون‌طرف رفتن‌های هوسوک نگاه می‌کرد، اما ذهنش پیش جفتش بود.

جفتی که به نظر میومد هرچی که می خواسته توی اون نامه بهش گفته تا حرف دیگه‌ای برای موندن باقی نمونده باشه. تا دیگه دلیلی برای ملاقات دوباره‌شون، برای برگشتن، برای بهم پیوند خوردن وجود نداشته باشه.

حس پس زده شدن رهاش نمی‌کرد. می‌دونست که اون آلفا همه‌ی تلاشش رو کرده بود تا این حس‌رو بهش منتقل نکنه، ولی احتمالا خود مرد هم می‌دونست اجتناب ناپذیره.

لبخند مغمومی با یادآوری کلمات نامه زد. همه‌ی حروف با ظرافت و نظم نوشته شده بودند، طوری که به نظر میومد آلفا بارها نامه‌رو نوشته و ناراضی از چینش کلمات کاغذرو مچاله کرده.

تصور کردن تهیونگ درحالی که براش نامه می‌نوشت، تلاش می‌کرد تا حس بدی بهش منتقل نکنه و ساعت‌ها منتظرش بود به شیرینی قلبش رو می‌لرزوند.

صدای ناگهانی موسیقی پرسروصدا و شلوغی پسررو از فکر اون آلفای مرموز بیرون انداخت.

چندباری پلک زد و چشم غره‌ای به هوسوک که همراه ریتم زنگ گوشیش می‌رقصید رفت.

- مامانته!

- چی؟

مرد کمی شرمنده دست به گردنش کشید و همون‌طور که سمتش میومد توضیح داد:

- نمی‌تونستم بهش دروغ بگم، نگران نباش مطمئنش کردم حالت خوبه.

جونگ‌کوک بی‌حرف گوشی‌رو از هوسوک گرفت و سریع تماس‌رو وصل کرد.

- الو مامان؟

- اوه خدایا جونگ‌کوک! حالت خوبه پسرم؟

امگا دومرتبه چشم‌غره‌ای برای اون آلفا که دوباره به آشپزخانه برگشته بود رفت و با لطافت جواب داد:

Naabot mo na ang dulo ng mga na-publish na parte.

⏰ Huling update: 3 days ago ⏰

Idagdag ang kuwentong ito sa iyong Library para ma-notify tungkol sa mga bagong parte!

Dancing miracle Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon