حمایت

125 23 14
                                    

هری اصلا حالش خوب نبود و معلوم بود با یه نفر دعوا کرده من دیگه نمیدونستم باید چیکارکنم پس سعی کردم با ارامش برخورد کنم پس همین اومد بهش نت هارو با ملودی هارو نشونش دادم

-هری ببین خوبه؟

-خودت نوشتی؟

-اره چطور؟

-فقط گیتار میزنی ؟

-نه ویلن سل و پیانوهم بلدم

-خب شاید توی اونا یه چیزی بشی اینا که افتضاحه !!!!

دهنم 10 متر باز بود !!!

-یعنی چی این حرف؟

-یعنی باز دوباره از اول مینویسی!بعدم اون قبلیارو پاره کرد!!!

منم از لجم دوباره شروع کردم به نوشتن باز دادم بهش

-چرت محضه !!!نمیدونم سایمون تو رو با چه انگیزه ای قبول کرده!من بودم تمومت کرده بودم!

دیگه اشکم داشت در می اومد:/ ولی کم نیاوردم دوباره شروع کردم به نوشتن چیزای جدید تا بهش بدم واقعیتش دیگه من نمیدونستم باید چی بنویسم که دیدم لویی با نگرانی اومد

-بچه ها همه چی خوبه ؟

نذاشتم هری جواب بده گفتم باید از بعضیا بپرسین که عصبانیتشون رو سر بقیه خالی میکنن هری به من چشم غره رفت

-اره یعنی اگه بعضیا نت خوب بنویسن بد نمیشه!

-جنابعالی همه رو پاره کردی اون وقت من بدم؟

-تو هم اگه یه دوتا نت خوب با ملودی قشنگ مینوشتی اینا الان تو سطل اشغال نبود!

-نه بابا!!پیاده شو باهم بریم!

صدامون داشت لحظه به لحظه بالاتر میرفت یه دفعه پرهام اومد دست منو گرفت برد و یه گوشه

-چه خبره تونه؟

-از اون کله فرفری بپرس هرچی نوشته بودمو ریز ریز کرد ریخت تو سطل اشغال!!

لویی داشت با هری صحبت میکرد که اومد سمت ما

-نفس جان ببخشش رفته بوده پیش کندال الانم عصبیه که این طوریه من با پسرا از طرف هری ازت معذرت میخوایم

-نه لویی چرا شما باید معذرت خواهی کنین؟ خودش باید پشیمون باشه، البته منم براش دارم این کارش بی جواب نمیمونه

-لویی ؟

-چیه لیام؟

-امشب مصاحبه داریم ساعت 7باید اونجا باشیم

-باشه(با صدای بلند تر)بچه ها بیاید این قضیه هارو تموم کنیم بریم نت بنویسیم هیرسا با پرهام بیاین لیام تو هم بیا زین کوشی؟نفس جان تو هم برو دیگه ارومه!

-باشه فقط امیدوارم ارامش قبل از یه طوفان دیگه نباشه!!

زد پشتمو گفت نه بابا برو

love meWhere stories live. Discover now