chapter 4

1.6K 213 26
                                    

ما واسه ی یه مدت طولانی همدیگر رو بغل کردیم . من اونو دیروز دیدم اما همین ساعت هایی هم که ازش دور بودم برام کافی بود تا دلم اینجوری براش تنگ بشه . من میدونم اون اینجا خیلی تنها بوده و این بزرگترین دلیلیه که من نمیتونم بیشتر از این صبر کنم تا اونو ببرم خونه.

من بالای سرشو بوسیدم و اون خندید وقتی که داشتم از روش بلند میشدم .

اون یه شلوار مشکی تنگ پوشیده بود و یه بلوز قرمز تیره ی یقه دار . خوب به نظر میومد و این یه تغییر به حساب می اد از موقعی که اون داشت شلوار ورزشی و گرمکن میپوشید . موهاش دوباره بلند شده و وابسته بودن هری به نیم تنه بالاش باعث شده بود که ماهیچه های کمرش ، شونه هاش و بازوهاش بیشتر از قبل به چشم بزنه و حتی سینش هم از قبل قابل تعریف تره.

"تو خوب به نظر میرسی" من بهش گفتم و اون اخم کرد و به خودش نگاه کرد .

"اره؟این خوبه؟ من فکر کردم بهتره که دیگه مثله یه ادم ژولیده لباس نپوشم ، چون قراره دوباره تو عموم باشم "

من خندیدم و بعد جواب دادم " این خیلی خوبه که تورو دوباره توی جین میبینم"

"بذرا بهت بگم که اون منو دیوونه کرد تا پوشیدمش" اون گفت و من اونو باور کردم چون یادم میاد که دقیقا بعد از تصادف ، وقتی که اون به خاطر چوشیدن یه لباس میجنگید و عرق میکرد . اون مجبور بود دوباره یاد بگیره که همه چیز رو چطوری به یه روش دیگه انجام بده.

من به سمتش رفتم و یقه ی تیشرتشو درست کردم ، کاری که همیشه انجام میدادم . اون بهم لبخند زد و گذاشت اینکارو کنم . اون هیچ وقت خودش این کار رو انجام نمیده . اون همیشه برای من صبر میکنه تا اینکار رو براش انجام بدم . کیفشو برداشتم و رو شونم گذاشتم قبل از اینکه دستگیره ی چمدون رو توی دستم بگیرم.

" اماده ای که بریم؟" من ازش پرسیدم.

"خیلی اماده " اون گفت و دستاشو روی زانوهاش گذاشت و همزمان لبخند میزد.

ویلچری که هری روش نشسته الان ، شبیه مال بیمارستان نیست ؛ اون فلزیه و جای نشستنش مشکیه و چرخ هاش جوریه که نرمی بیشتر نسبت به بقیه داره. قسمت عقب صندلیش کوتاهه و قسمتی هم که روش میشینه به صورت خیلی خاصی فقط برای هری اندازه گیری شده . هیچ تکیه دستی وجود نداره تا برای هری، چرخش چرخ هاش و جابه جایی به داخل و بیرون از صندلی رو اسون تر کنه. جایی که پاهاش روش قرار داده میشه پاهاشو با هم نگه میداره و خیلی کم داخل بدنه ی صندلی فرورفته تا وقتی که اون میچرخه پاهاش به جایی یا چیزی برخورد نکنه. این ویلچر مخصوص هری ساخته شده چون اون قراره 80% وقتشو از این به بعد روی این صندلی بگذرونه.

قبل از تصادف اون 6 اینچ از من بلند تر بود ولی خب اون نیم تنه ی بلندی داره که باعث میشه وقتی هم که میشینه از منی که وایسادم اونقدا کوتاه تر نباشه.

I dont want to need you (larry)(persian)Where stories live. Discover now