chapter 16

897 156 20
                                    


معمولا مصاحبه های ما این مدلیه:

هر چیزی که دلمون بخواد می پوشیم، یه خورده ما رو میک آپ می کنن و موهامون رو درست می کنن و بعد هم آماده ایم.

اما مصاحبه هایی مثل این که یه خورده مهم ترن، منیجمنت از چندتا از استایلست میخواد که مارو کاملا آماده کنه. ممعمولا این مدل مصاحبه ها رو برای وقتی انجام میدیم که آلبوممون منتشر شده یا تورمون میخواد شروع شه.

ولی خب این مصاحبه هم جز اون مهم هاست. و خود منیجمنت کسی که مصاحبه میکنه و کانالش رو انتخاب کرده، حتی نوع برنامه و ساعتش رو، تا اون یه مصاحبه ی عالی از کار دربیاد.

کسی به نام سوزان، فکر کنم، قراره با ما مصاحبه کنه و اون خوب به نظر میاد. رسانه ها بعد از اولین مقاله ای که از هری منتشر شد، سر این که کی باید مصاحبه کنه کلی دعوا کردن. منیجمنت در نظر گرفته بود که ما یه کنفرانس مطبوعاتی داشته باشیم که همه ی رسانه هارو شامل بشه اما برنامه عوض شد، چون هیچکس نمیخواست گزارشگرها با کلی سوال هری رو اذیت کنن.

لیام و من منتظر مونده بودیم و جلوی ما کلی لباس روی رگال بود و یه خانوم از بینش داشت لباس هامون رو انتخاب می کرد. مثل همیشه اونها رنگ بندی شده بودن.

اونها تصمیم گرفتن که لیام یه جین مشکی و یه بلوز آبی کمرنگ بپوشه. بهش گفتن که آستین هاش رو بالا نزنه و تمام دکمه هاش رو ببنده و بعدش اونها به من هم یه شلوار آبی که خیلی خوب به نظر میومد و یه تیشرت سفید که طرح های خط دار مشکی روش بود، دادن.

ما به سمت اتاق تعویض رفتیم تا لباس هامون رو عوض کنیم. من میخواستم شلوارم رو به بالا تا بزنم اما منیجمنت گفته بود که 'تمایل جنسیت رو نشون نده' که به معنای مودبانه بهم فهموندن جوری لباس بپوش که کمتر شبیه گی ها باشی.

وقتی که لباس هامون رو عوض کردیم به اتاق اصلی برگشتیم و هری رو پیدا کردم که میک آپش داشت تموم میشد و به نایل و زین هم لباساشون رو میدادن. من یواشکی به اون سمت رفتم تا قبل از اینکه استایلست منو بگیره هری رو چک کنم.

"خوبی، هز؟" پرسیدم و یه تیکه از موهاش رو درست کردم.

بهم لبخند زد وقتی استایلست روی صورتش کار میکرد.

"مممم، تو خوبی؟" ازم پرسید.

من شونش رو فشار دادم وقتی که استایلست بهم اشاره کرد برم و روی صندلی بشینم تا موهام رو درست کنه.

زین و نایل هم تم آبی و مشکی داشتن. زین یه ژاکت آبی و بلوز مشکی زیرش پوشیده بود و نایل هم یه جین آبی تیره و یه بلوز سفید پوشیده بود و کتونی هاش هم آبی و سفید بود.

من به سمت اون یکی صندلی حرکت کردم تا یه کوچولو روم میک آپ شه و باید چشمام رو می بستم، پس اینکارو کردم و یه خورده خودمو ریلکس کردم اما بعدش صدایی توجهم رو جلب کرد. اون صدای هری بود و سریع چشمام رو باز کردم.

I dont want to need you (larry)(persian)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt