7

80 12 1
                                    

من از همه چيز بيشتر اينو ميخواستم كه اون الان اينجا بود
نامه رو تا كردم و از پله ها وفتم بالا
ملدا گفت:خانم صبحانه امادست ميايد ؟
من:نهههه

رفتم توي اتاقمو درو باز كردم با صحنه اي كه نبايد روبه رو شدم

_تو اينجا چيكار ميكني؟؟؟

_م...من...من نميدونم

ديدم دستبندي كه هري واسه تولدم خريده بود دستشه

_بده به من اونو ببينم سريع
اونم سريع درش اوردو داد به من
_من ...من متاسفم
گفتم
_گمشو از اينجا بيرون
اونم رفت
منم يه تيريپ اينطوري (اون بالا هست)زدمورفتم سمت شركت
ماشينمو روشن كردم بخاطر برفي كه اومده يود استارت نميخورد
صداي هري تو گوشم پيچيد:با اين ماشيني كه تو خريدي فكر نكنم تو برفا بتوني راش ببري دختر ... اين خيلي اسپرتهههه

خب بچه ها زيبا ميخواد بياد خونمون من بعدا غروب تر ميذازم
به نظرتون اون دختره كه تو اتاقش بود كي بود؟

something that you want(harry styles)Where stories live. Discover now