"اوه خدای من این امکان نداره "
اینو بلند گفتم با اینکه کسی جز من اونجا نبود . یعنی واقعا امکان داره ؟! وان دایرکشن قراره اجرا داشته باشه اونم دقیقا جایی که من هستم ؟! و من هم قراره امروز یکی از آهنگهای اونا رو بخونم ؟! نکنه امروز هم اونا بیان تا مسابقه رو ببینن ؟! اونا گروه مورد علاقه منن ولی من هنوز اونارو ندیدم و الان قراره انقدر به من نزدیک باشن ... لیام ، لویی ، زین ، نایل و البته هری .... کسی نمیدونه که من چقدر اونارو دوست دارم .
انقدر توجهم به گوشیم و اون خبر جلب شده بود که دقت نکرده بودم که ساعت ۲ شده ! من باید راس ساعت ۴ برای آرایش و انتخاب لباس استادیوم باشم پس سریع به سرویس هتل غذا سفارش دادم و خوردم .
نمیدونم چرا ولی باز یه دوش گرفتم و موهامو لخت کردم و باز گذاشتم و شلوار جین و یه بلوز آستین بلند مشکی پوشیدم موبایلمو برداشتم و به استادیوم رفتم .
وقتی رسیدم استادیوم کاملا تغییر کرده بود انگار نه انگار که من هفته پیش همینجا اجرا داشتم ... انگار اصلا اینجارو نمیشناسم . رفتم به بک استیج تو اتاق مخصوص خودم .
" اوه مثل همیشه به موقع اومدی نینا از دیدنت خوشحالم ! بیا لباسهایی رو که امشب میتونه بپوشی و متناسب با آهنگت هست رو بهت نشون بدم ."
جو اینو بهم گفت و لباسا رو بهم نشون داد! اون بهترین استایلیتیه که من تا به حال دیدم. هم خیلی مهربونه هم میدونه ک دقیقا من چی میخوام .
"خب من یه ست مشکی میخوام ، یه پیراهن تا بالای زانو ، کفش پاشنه دار که اگه نیم بوت باشه بهتر میشه و موهامم دوست دارم تهش رو روشن کنی ، وقت میشه ؟! "
پرسیدم و یکم حس میکردم دیره برای رنگ کردن موهام.
" نه دیر نیست من میتونم زود ته موهاتو رنگ کنم و خوشکش کنم فقط یه ساعت طول میکشه و یه ساعتم وقت داری که لباساتو عوض کنی یادت نره که برنامه ساعت ۶:۳۰ شروع میشه و ما خیلی وقت داریم "
اینو گفت و من یکم آرامش گرفتم و نشستم تا کارشو انجام بده ، تو اون یه ساعت انتهای موهامو رنگ کرد و ناخونامو مانیکور کرد و منو یه آرایش ساده کرد که خودمم همینو میخواستم.
به اتاق پرو رفتیم . مثل همیشه پر از لباسای نو و شیک ، جو بدونه اینکه حتی یدیقه بایسته رفت سراغ یه لباس و از بین بقیه لباسا درش آورد و به من نشون داد .
" نینا نظرت در مورد این چیه ؟! اگه خوب نیست بگو عوضش کنم اینجا لباسای زیادی هست "
" نه این...این فوقالعادست "
خیلی از اون لباس خوشم اومده بود . اون یه پیراهن خیلی ساده بود و دور یقه و آستینش یه ردیف مروارید دوزی شده بود.یه کفش مشکی در بین بقیه کفش ها برداشتم به سلیقهی خودم ! فک کنم حداقل ده سانت پاشنه داره ولی راه رفتن باهاش سخت نیس .
قبل اجرای اصلیم قراره یه اجرای کوتاه و دونفره برای شروع برنامه داشته باشم پس یه لباس قرمز دکلته انتخاب کردم و با ی کفش دیگه ستش کردم و پوشیدم و وقتی به ساعت نگاه کردم پنج دقیقه به شش مونده بود ، روی صندلی نشستم و منتظر موندم....
YOU ARE READING
Promise (H.S)
Fanfictionمن قول دادم پس میتونم... این زندگی منه و میتونم اون طور که میخوام تغییرش بدم حتی اگه تلخ باشه هیچی جلو دارم نیست این یه قول پیش خودمه....