کلافه شدن ولی نه هنوز زیاد

98 26 7
                                    

ما اسباب کشی کردیم به سوی تهران
و خب چرت بود
خیلی چرت

7 سال پیش ...

_مامان من نمی خوام بمونم پیش مامانی باهات میام خوبه ی خودمون
+ نخیر شما جایی نمیای تا من گند و کثافت های خونه رو جمع و جور کنم
_ عه مامان ...
+ عه نداره تو نمیای
_ اه مامان همه دارن میان پ من چی ؟
+ نع

و در کوبیده شد در صورتش

حال ...

هوف اون روز من خونه موندم و کل روز رو خوابیدم
و عملا اون روزا خسته کننده ترین روز های من بودن
اما قافل از اینکه از این کلافه کننده تر هم می تونه باشه

همیشه دنبال معجزه بودم اما باورش نداشتم اما الان این رو میدونم که ‌:
" هيچ مدركى در مورد
معجزه ها وجود ندارد ،
مگر مداركى كه دروغ بودن
آن ها را ثابت مى كند ...!

معجزه ى اصلى در اينجاست كه
عده اى سعى مى كنند ، اين
دروغ ها را اثبات كنند ...! "*

_________________
پ.ن : خیلی دیر شد و خیلی کم ، واقعا معذرت می خوام ، مدرسه تو تابستون خره

پ.ن. : * ديويد هيوم

آرتینه Where stories live. Discover now