14|دهن بسته،دریچه ی قلب باز!!

92 18 2
                                    

هری:
..........

بعد از باز کردن در اصلی آپارتمان همون جوری نزدیک در وایسادم
لعنتی از چیزی که فکر می کردم وحشتناک تره.
احساس کردم که اون پشت در وایساده ولی من هنوز به زمین چسبیده بودم.

شاید اون موقع زمین زیر پام لیز خورد و بدنمو به سمت در برد.
در خودبه خود باز شد و بعد سایه ی اون جسم قدیمی پشت در بود.

اکسیژن به طرز وحشتناکی کم شد وقتی که چشمام به اون دایره های کاراملی افتاد.
و بدنم به جای اینکه خودشو دور کنه ،خودشو به سمت اون هول داد جوری که انگار اون منبع اکسیژنه!

اون لحظه واقعا ترسیدم که اون خودشو بکشه عقب چون جور می اومد.
آره اون ازت متفره و حالا تورو ازش جدا می کنه
مغزم لعنتیم گفت.
ولی به طرز غیر قابل باوری این طور نشد!
نمی دونم چرا و نمی خوامم بدونم چرا،
فقط خوبه که نشد.

هیچی تغییر نکرده.
دستا دور هم حلقه میشن و بدنا هم دیگه رو فشار میدن.

صورتشو از توی سینم بیرون آورد و با اون چشمایه کاراملیش تویه صورتم دنیال یه چیزایی گشت،
پس صورتشو تویه دستام قاب گرفتم و دوباره به چشمای خیسش که بعد از لرزش شونه هاش، خیس شده بود خیره شدم.

دیوونه وار دلم برای این چشما تنگ شده.

-دوستت دارم داداش.
اینو در حالی دهنش بسته بود گفت.

-منم زین.
لعنت بهش.نمی دونم چه طوری ولی منم گفتم.
با دهن بسته.

نمی دونم که اینا تویه دنیای فیزیکی از دهنامون بیرون اومده یا پرده های گوشامونو لرزونده یا نه،
ولی می دونم که گفته شده.
شاید با دریچه های باز قلبامون.

پس مهم نیس،
دوباره دستمامو دور شونه هاش می پیچم و به طرف خودم می کشونمش.

........................................................................

بلی.
می دانم بسی کم و مضخرف بود ولی پارت بعدی باید یه چپتر جدا باشه.

پ.ن:اسم چپتر بسی ضایع بود،ببخشید.

پ.ن:تصمیم دارم هارت رو تند تر عاپ کنم با در هر حال-با این که خواننده ها و ... کمن-
چون یک:خود داستان بیشتر برام ارزش داره.
دو:باید با خیال راحت روی the xes و... تمرکز کنم.
سه:دوستتون دارم:)))

ممنون که مراقب قلباتون هستید.
هانا

HeArtWhere stories live. Discover now