"مطمئنم که ما همدیگرو قبلا دیدیم،عزیزم" اون صدای خشکو نیرومندی داخل گوشم زمزمه کرد ،درست لحظه ای که به لبه لباسم نگاهی کردم تا به کایدن پیام بدم.
سر جام یکم پریدم و سرمو چرخوندم تا صاحب اون صدا رو ببینم.چشمام درشت شدند وقتی همون مو های فر شکلاتی و چشمای سبز روشن رو دیدم،همونی که بهش برخورد کرده بودم .
با وجود این که کلاب تاریک بود،چشماش درخشندگی کافی داشت که بتونم ببینمش.اون پسر جوون کنار من روی صندلی بار نشست،و برای خودش یک لیوان آبجو سفارش داد قبل از این که به سمت من برگرده.
-چقدر؟
اون پسر مروز که کت بلند مشکی پوشیده بود به تندی گفت.
+بستگی داره شما چقد میخواین
من شونه هانو بالا بردم و جواب دادم و یکی از ابروهامو همون طور که سر تا پاشو نگاه انداختمو چشمای سبز براقشو دو باره دیدم بالا بردم.
کاملا به خاطر اعتماد به نفسم شوک شدم.اون پوزخند زد و سرشو آرومتکون داد"اسمت چیه؟هان؟"اون گفت ابروشو از روی کنجکاوی بالا برد.
+اول تو اسمتو بگو .من گفتم و با صدای شبیه اون گفتم.
-"هری" .اون گفت و یه دستشو به سرعت داخل موه های فرفری آزادش برد و اونارو به طور منظمی صاف کرد و و پشت گوشش انداخت ."هری استایلز"
+بروکلین ریس ،من بایه اشاره کوتاه سر گفتم همون طور که متصدی بار خم شد تا لیوان هری رو پر کنه ، وهری در جواب چونشو تکون داد و ۲۰ یورو بهش داد
-و برای این خانم هم مشروب kirRoyale(😂میاری؟
هری زمزمه کرد همون طور که متصدی بار سرشو تکون کنه. و رفت تا نوشیدنی رو درست کنه
kir royale چیه؟+
من گفتم و ابروهامو به هم گره زدم(اخم کردم)و پوزخند عمیق تری روی لب های هری به وجود اومد.
-نوشیدنی معروف اینجاست،تو برای این دور و برا نیستی ؟نه؟
سرم رو تکونم دادم
-فکر نکنم،شامپاین دوس داری؟،هری پرسید و جواب مثبت ازم گرفت.?Wine?,raspberries
+ راسپبریز خوبه.از واین خوشم میاد.من گفتم همون طور که هری همون لحظه سرشو به نشونه ی موافقت تکون داد و نوشیدنی روبه روی ما ۲ نفر چیده شده بود.
"بعد تو از اون خوشت خواهد اومد"اون گفت و اشاره کرد که یه جرعه ازش بنوشم. و همین لحظه درباره اون بسته ها امیدوار بودم
من لبخند زدم و سرمو تکون دادم"عالیه ،این دقیقا چیزیه کهکایدن به من داده بود."نوشیدنیو خوردمو زبونم رو دور لبم چرخوندم همون طور که مزش زبونمو میسوزوند.
"همم،بد نبود"
هری همراه یه لبخند شوم،کیف پولشو از جیب پشتیش در اورد "چقدر؟"اون دوباره پرسیپ و یه ابروشو بالا برد
"۱۶۰۰یورو"من گفتم و دوباره کمی از نوشیدنی خوردم همون طور که اون ۲ بسته دارو رو از کیفم بیرون میاوردم.
هری سرشوتکون داد و یکم پول از کیفش بیرون اورد،کوکایین رو گرفت و پول رو به طرف من گرفت قبل از اینکه پول رو بشمارم.
"ممنون" هم من هم هری هرو با هم گفتیم و باعث شد که هری پیش خودش آروم خندید.
لحظه ای به لب های چروکیدش خیره شدم،جوری که وقتی گوشه ی لباش بالا میرفت و فرم پوزخند روبه خودش میگرفت.من نمیتچنستم چشم ازش بردارم تا وقتی که اونمنو به واقیعیت برگردوند،وقت که انگشتاشو جلوی صورتم تکون میداد
چشمام اینجاست (یعنی کمتر به لبش نگاه کنه😁) اون همراه یه چشمک گفت. میتونستم رنگی که داشت روی گونم به وجود میومد رو حخوردم. همون طور که دوباره نوشیدنیمو خوردم .
هری آبجوش همراه یه آه سر کشید و بعد روی میز گذلشت.
-خب چجوری کایدن یه دختری مثل تو رو انتخاب کرده؟
هری گفت و سرش رو به سمت دیگه برگردوند"منظورم اینه که میتونستی کار های بهتری دور از اون انجام بدی."
نیشخند زدمو سرم رو تکون دادم "من با کایدن رابطه ندارم و نمیخوام هم داشته باشم.اون فقط رییسمه خب...چون..من پول میخواستم"به سادگی تایید کردمو شونه هانو تکون دادم
-گوش کن ،بروکلین،درسته؟هری پرسید و من سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم اون دستشو روی گونه هام نه خیلی به حالت نوازش کشید."نزاری هیچ کدوم از اونا یا کایدن ازت سواستفاده کنن باشه؟ میدونم که کایدن و دوستاش یه مشت عوضین .همشون.مطمئن باش که حواسشون به خودشون باشه.
سرمایی از لمس کردن هری منو خفه کرد.سرم سریع به بالا و پایین حرکت میکرد"مطمئن میشم."با استرس حواب دادم ،یه حس ترس یهویی منو فرا گرفته بود
- خوبه.هری گفت و دستشو داخل کیفم برد و گوشیم رو دراورد و شمارشو به عنوان یه مخاطب ذخیره کرد."اگه به من نیاز داشتی حتما تکست بده ،فهمیدی؟
یک بار دیگه سزمو تند تکون دادم و تلفنم رو بعد از این که هری از گوشیم برای خودش اس ام اس داد گرفتم.
-اوه،و...بروکلین ،کایدن لازم نیس درباره این بدونه. هری گفت و باعث شد ابروم رو از گیجی بالا ببرم .ولی قبل از این که بتونم کلمات دربارع چی رو به زبون بیارم،اون یه بوسه نرم و طولانی روی گونه هام گذاشت.
"میبینمت این دور و بر عزیزم. "
هری چشمک زد و به من دست تکون داد ،قبل از این که از بار بیرون بره و من ر ت همراه فکر هام توی بار تنها بزاره.اون یکمی عجیبه.با خودم فکر کردم،یه جورای خوبی عجیبه.
صبح فردا فقط میتونست مثل جهنم توصیف بشه.
سرم سنگین بود و اتاق به نظر داشت میچرخید.
و نور کورکننده ی پنجره کلا همچیز رو خراب کرده بود و به هیچ چیزی کمکی نمیکرد. من فوش فرستادم همون طور که پیشونیم رو با دستم میمالیدم و به خاطر احمقیم خودم رو سرزنش میکردم.به خودم نگاه کردم و لباسی که دیشب پوشیده بودم رو دیدم.بعد از این که هری من رو شب قبل ول کرد .تصمیم گرفته بودم که لایق شبی هستم که یکم خوش بگذرونم.و حدود ۲ صبح با قیافع مستم رفتم به کوچه تا پول کایدن رو بدم.-اینم پوووووولت.من گفتم و بدون کنترول سر هیچچیزی میخندیدم.
-"کدوم گوری بودی؟"کایدن گفت و فکش به شدت تکون خورد همون طور که پول از دستام کشید.پولی که مال من بود رو شمرد و بهمیذاشتم. ،نگاهم میکرد وقتی که پول رو با دقت داخل کیفم میذاشتم
"ما تمام این شب کوفتی رو منتظرت بودیم"
من بلند خندیدم و چشمامو چرخوندم"بیرون بودم ،احمق!"من با داد بهش فهموندم و با انگشت اشارم به سینش ضربه زدم و یکم سکسه کردم.
-تو تو..مستی؟!بلیک به همراه صدای پر اشتقیاقی پرسید و ابروش رو تکون داد.
-منن؟نههههههههه! با دا گفتمو خندیدم،دنیل و ایوان هموقتی بلیک شروع به خندیدن کرد همراهیش کردن .حالتی که من توش بودم خیلی سرگرم کننده برای گروه بود.پاکی و معصومی من حتما باعث شده که فرض کنند که من درواقع یه فرشتم که هیچ وقت مست نکردم ،فوش ندادم و س*ک*س نداشتم. کم کم اونا میفهمن که اشتباه فهمیدن. و اونا تازه اولشو فهمیدن.
چشمای کایدن روی من چرخید همون طور که اون دستاشو بسته بود و محکم مشت کرده بود،چشماشو بسته بود و به سختی نفس عمیق میکشید. "فقط برو،بروکلین!"
بدون دلیل خندیدم و شونه هامو تکون دادم و به بیرون کوچه و به سمت مترو رفتم.من چند تا نگاه عجیباز مکان هایی که بیشتر خندیده بودم دریافت کردم.وقتی که رسیدم،به سمت هتل و اتاقم رفتم, خیلی زود روی تختم ولو شدم و خواب سریع بدنم رو فرا گرفت.نمیتونستم چیز بیشتری از حافظه ام بیرون بکشم،ولی همه ی حسی که داشتم خوابیدن بود. موبایلم رو دوباره گرفتم و همون طور که چشمام با نور گوشی تنظیم شدچند تا پیام دیدم...رای ونظر لطفا❤
YOU ARE READING
Regrets (Persian Translation)
Fanfiction"مَن برای تو خوب نیستم" "تو برای من خیلی عالی هستی" " با من بودن میتونه تو رو بکشه" "ومن از هیچ چیزی پشیمان نمیشم"