darkness in my eyes

97 8 0
                                    

Illermony academy of magic!

Please listen to:
🎶animal by neon🎶
Then read!

لیام بهم گفت که مطمعنه خالم حالش خوبه چون مقام گرگیش از اون سه تا بالا تر بوده به هر حال من فکر میکنم ممکنه حالش بد شده باشه پس بهش گفتم که سریع تر منو برگردونه!

وقتی ما برگشتیم به همون نقطه اول جنگل هممون دور هم جمع شدیم

"وایولت نظرت چیه ایندفعه تو از قدرتت استفاده کنیو مارو برگردونی؟میدونی باید تمرکز کنی رو همون جایی که میخوای بری ولی دقیقا باید به همون جا فکر کنی نه چیز دیگه!"

لیام همونطور که دستمو گرفته بود توضیح داد از اونطرفم لویی دستمو نگه داشته بود ما دقیقا یه دایره بودیم

"سعیمو میکنم"حس کردم یکیشون لبخند زد فهمیدم هری یه لبخند کوچیک زده نکنه فکر کرده نمیتونم؟

تمرکز کردم رو خونه تصخیر شده

تمام بدنم شروع کرد به سوزش و زخمای پشتم شروع کردن به درد گرفتن خیلی میسوختن

ولی همش 10 ثانیه بودو همه دردا یادم رفتو سعی کردم دقیقا رو خونه تصخیر شده تمرکز کنم

باد به سرعت دورمون میپیچیدو خیلی از برگا و شاخه های خیسو برفی شده به دوروبر پرت میشدن

همه اونام فقط چند ثانیه طول کشید و بعد من حس کردم تو یه جای گرم و البته گردو خاکی وایسیدیم

چشمامو که باز کردم از کاری که کرده بودم دلم میخواست جیغ بزنم ولی جلوی خودمو گرفتم و به لیام لبخند زدم

"کارت عالی..."حرفش با دیدن اتاق قطع شد

منم یکم که بیشتر دقت کردم چشمم به دورو بر اتاق افتاد همه جا بهم ریخته بودو درو دیوار خونیو تیکه پاره شده بود رده پنجه ها روی دیوارو زمین کشیده شده بود

دل شوره عجیبی و حس کردم نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم میگفت همین الان برم طبقه پایین!

"واایوولت کجا میری برگرد اینجا خطرناکه"نایل داد میزدو روحا و اسکلتای عجیب غریب از تابلوها میومدن بیرون عجیبیش این بود که هیچ کدومشون عصبانی نبودن فقط با نگاه های غمگین نگام میکردن

اینجا په خبره!

همه جای خونی شده بود صداهای عجیبی تو گوشم میپیچید بدترینشون یه جیغ کوتاه بود که یه دفعه بلند شد

من نمیتونستم صدای جیغو از گوشم بیرون کنم بوی خون داشت حالمو بهم میزد با هر قدمی که میذاشتم بدنم بیشتر درد میگرفت

violet ||h.s||Where stories live. Discover now