• هفته ی سوم

328 53 3
                                    

دوشنبه نمیتونستم فکر کردن به تورو بس کنم

ولی میدونستم افکار تو درباره ی من اینجوری نیست

پس سه‌شنبه حس بدی داشتم

ولی تو بهم زنگ زدی و اخم هامو باز کردی

چهارشنبه ازت درباره ی میوه ی مورد علاقت پرسیدم

بهم گفتی عاشق موزی

ازت پرسیدم که گی هستی یا نه و تو خندیدی

پنج‌شنبه باهم چای خوردیم

و من متوجه طوری که با چشمای سبز زیبات نگاهم میکردی شدم

جمعه ازم خواستی باهات قرار بذارم

و من میدونستم این دفعه قراره جدی باشه

پس شنبه برام غذا گرفتی و باهم فیلم نوت بوک رو نگاه کردیم

چون میدونستی من عاشق اون فیلم بودم

و بعد منو به آپارتمانم برگردوندی

یک‌شنبه حرف نزدیم

ولی اشکالی نداشت

Mahshid.

disorder ➳ h.s. (persian translation)Место, где живут истории. Откройте их для себя