دوشنبه نمیتونستم فکر کردن به تورو بس کنم
ولی میدونستم افکار تو درباره ی من اینجوری نیست
پس سهشنبه حس بدی داشتم
ولی تو بهم زنگ زدی و اخم هامو باز کردی
چهارشنبه ازت درباره ی میوه ی مورد علاقت پرسیدم
بهم گفتی عاشق موزی
ازت پرسیدم که گی هستی یا نه و تو خندیدی
پنجشنبه باهم چای خوردیم
و من متوجه طوری که با چشمای سبز زیبات نگاهم میکردی شدم
جمعه ازم خواستی باهات قرار بذارم
و من میدونستم این دفعه قراره جدی باشه
پس شنبه برام غذا گرفتی و باهم فیلم نوت بوک رو نگاه کردیم
چون میدونستی من عاشق اون فیلم بودم
و بعد منو به آپارتمانم برگردوندی
یکشنبه حرف نزدیم
ولی اشکالی نداشت
Mahshid.
YOU ARE READING
disorder ➳ h.s. (persian translation)
Short Story" من با بیماری روانیم یا نقص هام توصیف نشدم بلکه با جوری که زنده موندم و پیروز شدم توصیف شدم "