دوشنبه بهم گفتی :
۱. ازم خوشت میاد
۲. سرطان داری
سه شنبه بهت زنگ زدم
درباره ی بیماری روانیم بهت گفتم
و بعد قطع کردم
چهار شنبه به خونم اومدی
و من رو بوسیدی
و گفتی همه چیز درست میشه
پنج شنبه بهم گفتی
که تومورت چقدر بزرگه
جمعه بالاخره دوباره گریه کردم
شنبه بهم گفتی باید برم پیش روانشناس
بهت گفتم من خوب نمیشم
یک شنبه حرف نزدیم
و اشکال داشت.
Mahshid.
YOU ARE READING
disorder ➳ h.s. (persian translation)
Short Story" من با بیماری روانیم یا نقص هام توصیف نشدم بلکه با جوری که زنده موندم و پیروز شدم توصیف شدم "