دوشنبه نمیتونستم گریه کردن رو بس کنم و متاسفم که نامه رو خراب کردم
من نمیخواستم توی اشکهام غرق شمهری عزیز،
من نمیتونم. متاسفم. تو میدونی چقد برام ارزش داری هز، و این منو میترسونه. ما وقت زیادی نداریم، تو وقت زیادی نداری! کاش میتونستم هز، کاش میتونستم باهات فرار کنم، ولی ما نمیتونیم،
باشه؟
نمیتونیم از مشکلات روانی فرار کنیم
نمیتونیم از چیزی که درونمون هست فرار کنیم
من نمیخوام از دستت بدم
ولی باید ولت کنم
قبل از اینکه خیلی نزدیک شی
من خیلی خیلی متاسفم
ابی تو.
سه شنبه مدام بهم زنگ زدی و تکست دادی
در حالی که تیغ روی دستم بود تونستم دربرابر میل به جواب دادن مقاومت کنم
چهار شنبه زنگ زدی و تکست دادی
پیام های صوتیت توی آپارتمانم اکو میشد
پنج شنبه برای خداحافظی بوسیدمت
توی رویاهام
جمعه دیگه زنگ نزدی و تکست ندادی
میدونستم از همین الان منو از زندگیت پاک کردی
شنبه شروع به بریدن پاهام کردم
چون دستام از زخم پر شده بود
یک شنبه نامه ات رو دریافت کردم
ابی عزیز،
وات د فاک؟
چرا اینطوری ولم کردی؟ تو هیچ ایده ای نداری که چقد الان داغونم.
بهم گفته بودی ولم نمیکنی، هیچ وقت مثل الکسیس قلبمو نمیشکونی.
قول دادی، ابز.
اون قول رو نشکون و برگرد لطفا. من الان بهت نیاز دارم. من هیچ کس دیگه ای رو ندارم و نمیخوام تنها باشم؛ لطفا تنهام نذار.
چه اتفاقی افتاد؟ چی باعث شد دیگه اهمیت ندی؟ پدر متجاوزت؟
متاسفم، نباید پای پدرت رو وسط میکشیدم، ولی تو بهم گفتی میتونم هرچیزی رو توی نامه هامون بنویسم.
کاش میتونستم پاکت کنم ابی، از زندگیم پاکت کنم.
تو نابودم کردی.
هری.
Mahshid.
YOU ARE READING
disorder ➳ h.s. (persian translation)
Short Story" من با بیماری روانیم یا نقص هام توصیف نشدم بلکه با جوری که زنده موندم و پیروز شدم توصیف شدم "