دوشنبه فکر میکردم میخوای ازم بخوای تا دوست دخترت باشم
نخواستی
سه شنبه زنگ نزدی
فکر کردم ازم ناراحتی
چهار شنبه آرزو کردم هیچ وقت نمی دیدمت
پس کل روز چیزی نخوردم
پنج شنبه به خودم صدمه زدم
تا فقط حس کنم به تو نزدیک ترم
جمعه به یه مهمونی رفتم
خیلی مست شدم
حتی اسم خودم هم یادم رفت
خجالت آوره که اسم تو رو یادم نرفت
شنبه از تختم بیرون نیومدم
یک شنبه بهم تکست دادی
«باید حرف بزنیم»
Mahshid.
YOU ARE READING
disorder ➳ h.s. (persian translation)
Short Story" من با بیماری روانیم یا نقص هام توصیف نشدم بلکه با جوری که زنده موندم و پیروز شدم توصیف شدم "