توضیحات آخر پارت رو حتما بخونید
تمام شب رو بیدار بودم و فکر میکردم. حتی دیگه با سیگارم خوابم نمیبره...
راستش اهمیت نمیدم. به اینکه اطرافیانم من رو بخاطر ترک ایو سرزنش میکنن. با اینکه حتی باردار بودنش مثل یه راز مگو و فاش نشدنی توی سینه ی من محبوس باقی موند ولی اونها باز هم من رو سرزنش کردن بدون اینکه حتی چیزی در این مورد بدونن.
نمیتونم حتی حدس بزنم اگر هر کدوم اون ابله هایی که دور و اطرافم هستن از جمله الک ، لو و لیام اگر متوجه بشن من چقدر پست بودم که اون رو در چنین وضعیتی رها کردم و برگشتم اینجا ممکنه چه بلایی سرم بیارن .
این ریسک بزرگی بود که من بخوام بعد از اون اتفاق پیش اونجلین بمونم. چون طوری که اون حماقت کرد و با پای خودش رفت تو دهن شیر منو واقعا داغون کرد .
شما نمیتونین حتی حدس بزنین که چه احساس مزخرفی بهم دست داد وقتی دیدم اون مادر به خطای حرومزاده، زین مالیک دیک پرست روی دخترم افتاده بود و به قدری مست بود که نمیتونست تشخیص بده من در اتاقش رو باز کردم .
تنها چیزی که میتونم بگم ازش لذت بردم بهم ریختن فرم صورت خوشگل مالیک بود که حتی نیازی نداره توضیح بدم چطور روح من رو بعد از سال ها ارضا کرد.
من با تمام توانم مشتم رو به صورتش میکوبیدم و بعد از اینکه متوجه شدم به سختی میتونه نفس بکشه از روی سینش بلند شدم.
ایوای من روی پارچه ی سفید تخت کز کرده بود و زانوهاشو توی سینش جمع کرده بود و به خاطر مدت زیادی که گریه کرده بود نفسش میگرفت و صورتش میلرزید.
من نتونستم بعد از دیدن چشمای خیس و ورم کردش و ترسی که تمام وجودش رو پر کرده بود بهش چیزی بگم. چون میتونستم نگاه سرشار از نا امیدی و دردی رو ببینم که بی شک پنج سال پیش، در آخرین نگاهی که به اون دختر انداختم دیده بودمشون.
من حتی نتونستم نارحتیمو به خاطر صحنه ی افتصاحی که دیدم بروز بدم چون میدونستم این ممکن بود به یه عصبانیت و حمله ی هیستریکی
در من ختم بشه طوری که همیشه اتفاق میوفته. و احتمالا اولین قربانیه این ماجرا اونجلین میبود.ولی هربار که به عقب برمیگردم، به اون روز فکر میکنم ، حالم بدتر و بدتر میشه... که چرا ولش کردم و با خودخواهی برگشتم...
من حتی یک شب نتونستم درست بخوابم از وقتی که برگشتم چشایر.
حرف زدن درباره ی ایو ممنوع شد و به هرکسی که دور و ورم بود و میدونستم ممکنه خبری از اون دختر بهش برسه گوشزد کردم اگر خبری ازش بهم بده قطعا عواقبشو میبینه. من حتی نمیتونستم خودمو متقاعد کنم چرا همچین کاری کردم. فقط میخواستم جلوی پیشرفت احساساتی که در من به وجود اومده بودن رو بگیرن.
YOU ARE READING
She Is Perfect [H.S]
Fanfiction[Completed season 1 ] ( season 2 published ) Highest Ranking : " 1 in fanfiction" She's kind of a walking poem. She's this perfect beauty .but at the same time ,very deep, very smart. 🔞there are some mature content