Chapter 16

3.2K 439 51
                                    

"اون..نه،هنوز نمیخوام چیزی بهتون بگم."پری گفت همونطور که با خنده برگشت درست نشست روی صندلیش وقتی دید ناامیدی از صورت اون چهار تا پسر میباره.

"شوخی کردم،باید قیافه هاتون رو می دیدید . اون دختره."

همه شروع کردن به سروصدا و خوشحالی و پری رو بغل کردن و بهش تبریک گفتن.

"یه دختر؟! اوه خدای من تو میتونی لباسای کوچولوی کیوت تنش کنی و موهاش رو درست کنی و ...."زین شروع کرد به حرف زدن.

"آروم باش،خدایا شما پسرا چقدر گیین."پری شوخی کرد.

گوشیش ویبره رفت و اون برگشت بهش نگاه کرد همونطور که لبخند میزد.

"هی پسرا،جید بهم پیام داده.مشکلی نیست اگه بیاد اینجا پیشمون؟"

"البته که نه،ما از وقتی تو یواشکی و زیرزیرکی بهش پیام دادن و شروع کردی منتظر بودیم که ببینیمش." لویی با هیجان گفت.

"خیلی خب خیلی خب،ایناهاش همین الان رسید." پری با لپهای سرخ شده گفت.

همه برگشتن و به اون دختر قد کوتاه ریزه میزه که به سمت میزشون میومد نگاه کردن.

"سلام پسرا من جیدم."اون خودش رو معرفی کرد قبل از اینکه یه بوسه ی سریع روی لبهای پری بزاره که باعث شد پسرا هوو بکشن و پری سرخ بشه.

جید کنار پری نشست و دستهاشون رو توی هم قفل کرد.

"خب شما چطور باهم آشنا شدین؟" لیام پرسید.

"خب یسری آشغال داشتن با پری دعوا میکردن و اذیتش میکردن و من بهشون گفتم که خفه شن و گورشون رو گم کنن."جید با غرور گفت.

"بعد من بهش گفتم که فکر میکنم بشناسمش و فهمیدم که توی تیم فوتبال دخترونس و ما توی چندتا از مسابقه ها باهم چیرلیدر بودیم.ما شماره هامون رو بهم دادیم و شروع کردیم به حرف زدن باهم،جیم بهم گفت که گرایشش چیه ،من بهش گفتم که کاملا درباره گرایشم مطمئن نیستم.ما یکمی بیشتر باهم حرف زدیم، بعد اون ازم خواست که باهم بریم بیرون ،اینطوری."پری با یه لبخند گفت و جید از روی موافقت سرش رو تکون داد قبل از اینکه خم بشه و بازم پری رو ببوسه.

گروه بیشتر زمان ناهار رو مشغول حرف زدن باهم بودن تا بلاخره مجبور شدن که برگردن سر کلاسشون.

بعد از مدرسه هری از پری دعوت کرد که همراهش بره خونشون.

اکثر مواقع بعد مدرسه اون تنها بود چون لویی مجبور بود که از خواهراش نگهداری کنه مخصوصا الان که دیگه دنی وجود نداره .مادرش و جما هم بیرون بودن چون مادرش که سرکار میرفت جما هم چیرلیدر بود.

"میتونی بری بالا توی اتاقم اون اولین در سمت راسته،منم میرم یکمی برای خودمون درست کنم."

But I'm a boy {Mpreg} [ Persian Translation ]Where stories live. Discover now