Chapter nine

1.6K 332 147
                                    

از Louis_tomlinson : لعنتی لعنتی لعنتی

از ZaynMalik : چی شده ؟

از Louis_Tomlinsom : به فاک رفتم :/

از ZaynMalik : برای بار دوم میپرسم چی شده؟

از Louis_Tomlinson : نسمسمشمشادسوشتشنمشجشمشمشمنشنش

_

لویی گوشیش رو پرت کرد بعد از اینکه پیامو سریع به زین فرستاد . هری از  تی شرتش اون رو گرفته بود .
" ببین چه غلطی کردی " اون داد زد .

" من هیچ کاری نکردم " لویی سریع داد کشید ."من نمیدونم راجب چی حرف میزنی "  اون بازوشو از دستای هری بیرون کشید .

هری اون رو سمت پله ها هل داد و حالا این لویی بود که کنارش زانو زده بود و به  کفش های رنگیش نگاه میکرد . " سه ملیلیونو و پنجاه پند بخاطر تو هدر رفت و دستای بدترکیبت باید همه ی رنگا رو از روشون پاک کنه " هری داد زد .

" نه من اینکارو نمیکنم" لویی تلو تلو خورد قبل از اینکه دوباره به هری نگاه کنه و سرجاش بشینه  .

"ما فقط ده دقیقه توی اون کلاس بودیم کصکش .و تو تمام این مدت سعی میکردی حواسمو پرت کنی میخواستی  بهت توجه کنم و خب حدس بزن چی جقی . این حیله هات هیچوقت قرار نیست رو من جواب بده  ." هری داد زد . لویی نگاش نکرد . در عوض تلاش کرد موقعیتشو تو اون راهرو دانشگاه درک کنه . به هر حال چشماش جایی دقیقا کنار کفشای رنگی هری رو نگاه کرد .

هری از عصبانیت غر غر کرد ، اون لویی رو از بازوش تو مشتش گرفت وبلند کرد و به دیوار چسبوند . " گوش کن گوه کوچولو. ما هیچ وقت قرار نیست با هم باشیم . پس تمومش کن . نگاه کردناتو تموم کن . حتی نزدیک من نفس هم نکش ." هری انگشت شستش رو محکم رو گونه ی لویی فشار داد
لویی تلاش کرد تا دست هری رو کنار بزنه .
" من هم نمیخوام باهات باشم  "  لویی داد زد
" هه نه باباااا ، این تنها چیزیه که بعد هرزگیت میخوایش " هری گفت .

" من تمام هفته با توی پر ادعا حرف نزدم  " لویی سر جاش ایستاد  و به هری خیره شد .
"در کنارش ....." لویی بلند خندید . " شنیدم که سایزت بادومیه " اون نیشخند زد. خم شد تا گوشیش رو برداره و از کنار هری رد شد .

____

از Louis_Tomlinson : خیلی خب من به فاک رفتم .

از ZaynMalik :بله درجریان هستم ....حالت خوبه ؟

از Louis_Tomlinson :اره چرا نباید باشم ؟

از ZaynMalik : همین یخورده پیش جلو اون همه ادم انداختت رو زمین . منظورم اینه که .....

از Louis_Tomlinson : اوه لطفا . من دیکش رو تو خودم دارم درست قبل از اینکه تو بتونی به لیام بگی که دوسش داری .

از ZaynMalik : وات د فاک من اون بچه رو دوست ندارم

از Louis_Tomlinson :   دروغ میگی. در کنارش ....دیدی چقد جذاب میشه وقتی عصبی میشه . اوه خدای من .

از Louis_Tomlinson :  فقط تصور کن همونقدر موقع سکس عصبی باشه .

از ZaynMalik : بای

از Louis_Tomlinson : :)

_

از Harry_Styles : تو کدوم گوهی هستی؟

از Bigbumxox : من ......

بیونسه ام  :)    (😂😂)

از Harry_Styles : دهنت و ببند

از Bigbumxox : خیلی خب  اقای یابنده ی جوک  بهتر از خودش که اونارو میسازه.

از Harry_Styles : تو کدوم خری هستی ؟

از Bigbumxox :بیا * عکس میفرسته*

از Harry_Styles : این یه مرغه .

از Bigbumxox  : اره . خب ؟

از Harry_Styles : زود باش کله تخمی تو کی ای؟

از Bigbumxox : مهمه ؟

ازHarry_Styles : تو منو بادومی سایز صدا زدی . پس لویی تاملینسون .....تو اونو میشناسی؟

از Bigbumxox : اممم .....نه کاملا ....

از Harry_Styles : خوبه. فقط میخواستم بدونم . لعنت به اون کارایی که باهاش کردم . اون بد جوری منو تو دام خودش انداخته .

از Bigbumxox : خنده داره ....واو ..دوستش داری یا ازش متنفری ؟

از Harry_Styles : بیشتر شبیه اینه که ازش بیزارم .

از Bigbumxox : اوه

ازHarry_Styles : خب حقیقتا ....نمیخوام دروغ بگم

از Bigbumxox : چی روووو ؟

از Harry_Styles : اون باسن خوب و قشنگی داره .

از Bigbumxox : مرسی

از Harry_Styles : چی؟

از Bigbumxox : .....تا دیروز زبون بسته بودیااااا . ولی نگا کن الان چقدر جذاب و هات شدی اینو گفتی  .

از Harry_Styles : وات د فاک؟

از Bigbumxox : الحق که هستی  :)

__________________
Yasi
مرسی که میخونید :)

Twitter [L.S] persian translationWhere stories live. Discover now