thirty two ( last chapter )

1.9K 323 164
                                    

_

از Harry_Styles : لو . ناک ناک .

از Louis_Tomlinson : بله ؟ کی اونجاست ؟

از Harry_Styles : ای لاو

از Louis_Tomlinso : ای لاو کیه ؟

از Harry_Styles : ای لاو یو ❤

در جواب
از HeyItsLiam : واو شما دوتا اسکلید

در جواب به لیام
از NiallHoran : خفه شو لیام . این خیلی کیوتهههه !

درجواب به نایل
از ZaynMalik : نه من با لیام موافقم این خیلی احمقانست .

از Harry_Styles : الویز ( Always ) @Louis_Tomlinson

از Louis_Tomlinson : یو (you ) @Harry_Styles .

در جواب :

از ZaynMalik : خدایی خفه شید شما دوتا همین هفته ی پیش رل زدید 😒

از Louis _Tomlinson : واقعا ؟ حس میکنم ماه ها گذشته .

از Harry_Styles : دقیقا ! واقعا گذشته . حدس میزنم وقتی شخص مناسبت رو کنارت داری گذشت زمان رو حس نمیکنی 😏.

در جواب :

از HeyItsLiam : در واقع زمان وجود داره . زمان یه ساخته ی دستی توسط انسانه که به انسان کمک میزنه وقت هایی رو برا انجام کار هاش داشته باشه .

از NiallHoran : به هر حال کسی به حرفات اهمیت نمیده لیام .

از ZaynMalik : من میدم .

از HeyItsLiam : هاه . مرسی زین :) .

از NiallHoran : اوق شما دوتا هم رل زدید ؟

از ZaynMalik : امم چی ؟ نه .

از NiallHoran : واقعا ؟ منتظر چی هستید ؟ تو تقریبا عشقتو نسبت بهش جار زدی ! بعدی چیه ؟

از ZaynMalik : میشه خفه شی نایل .

از HeyItsLiam : ام . اره . زین فقط دوستمه :) . چیزی که هفته ی پیش گفته شد یه گفتوگو بود که مطرح شد و الان همه چیز خوبه :)

.....

از NiallHoran : این چیزیه که تو فکر میکنی ؟ منظورم اینه که ....من فقط چیزی رو گفتم که با چشمام دیدم .

.....

.....

از NiallHoran : زِد ؟ لیام ؟ اوق . شما دو تا رو عصابید . اوه و فاک می .

از NiallHoran : از این منتفر نیستید وقتی دو تا زوج نمیتونن عادی رفتار کنن ؟ @ لو @ هری . برید تو اتاق کاراتونو کنید لعنتیا .

لویی رو لبای هری لبخند زد ، و عقب کشید وقتی حس کرد گوشیش داره ویبره میره . خندید وقتی توییت اخر نایل رو دید . میخواست جوابشو بده وقتی هری خجالت زده لباسش رو گرفت و اون رو به خودش نزدیک کرد .

قبل از اینکه لویی بتونه چیزی بگه دوتا بالش بهش برخورد کرد . اونا برگشتن و نایلو دیدن که بهشون خیره شده .

درسته ، چون اونا قرار بود رویه پروژه برای مدرسه کار کنن اما هری و لویی نمیتونستن برای چند ثانیه دستاشونو کنار بدنشون نگه دارن . چشماشونو چرخوندن ، لویی به نوت بوک بزرگش نگاه کرد و برگشت تا به کار ادامه بده .

" خب، این عجیبه ." لویی گفت . "لیام اینجا نیست تا با ما کار کنه ؟ پس الان افتاده گردن ما ؟ نه ، فکر میکنی برای چی از زیر کار در رفته ؟ درواقع خواسته مارو به راه درست هدایت کنه . "

"اون گفت دیگه نمیخواد کمکمون کنه وقتی اخرین بار ولش کردیم تا تنهایی انجامش بده ." نایل زمزمه کرد .

همون لحظه صدای زنگ گوشیه لویی بلند شد . اون چک کرد و دید لیامه .
" اوه صبر کن ، خودشه ... میخوام بدونم چی میخواد " لویی جواب داد ، و تمام چیزی که شنید صدای نفس های سنگینی بود که پشت خط میومد . میخاست چیزی بگه وقتی -

"لیام مطمئنی ؟" یه صدا شبیه صدای زین . و بعد یه ناله که گفت اره ، و بعد صدای یه ناله ی بلند تر .

"قطش کن . قطش کن . قطش کن " هری زیر لب هیس کشید . لویی یخ زده بود پس هری گوشی رو از لویی گرفت .

"صبر کن ، تو هم شنیدیش؟ " زین گفت اما هری به موقع گوشی رو قطع کرد.

هر سه ی اونا با چشمای که از حدقه داشت بیرون میزد بهم زل زدن .

_

از NiallHoran : ادمای احمق .

از Louis_Tomlinson : خب......الان دیگه میدونیم @زین و @لیام کجا هستن .....

از Harry_Styles : راجبش فکر نکنین ولی یادتون باشه گوشی ها هم میتونن ادمارو لو بدن .

__

از NiallHoran : وقتی دوستات با هم رل میزنن و تو هنوز سینگلی :( ......

______

The end
______

Yasi

اینم از این داستانننن 😂😂😂 خدایی عاشقش بودممم .... شما چطور ؟
ممنون که همراهی کردین و با کامنت و وویت هاتون بهمون روحیه دادین ......

دوستون داریم و امیدواریم از ف ف لذت برده باشید

Yasi Stylinson
Naqmeh
Soso

۹۶ / ۷ / ۱۴

Twitter [L.S] persian translationWhere stories live. Discover now