Chapter eleven

1.6K 321 116
                                    

ازharry_styles : میتونم بهت یه رازی رو بگم

ازbigbumxox : سلام آقایی که هفته ها با من حرف نزده و حالا فکر میکنه میتونه با رسیدن به سطح سه دوستی درستش کنه

ازharry_styles: این تا آخرین مکالممون توی ذهن من بود

ازbigbumxox : عه اینجوریه؟

ازharry_styles : من فکر میکنم...اوه خدا...من فکر میکنم من به پسرا علاقه دارم

ازbigbumxox : یه چیزی بهم بگو که ندونم

ازharry_styles : من ترسیدم

ازbigbumxox : هی. این اوکیه. ببین، فقط با خودت راحت باش و به خودت بودن ادامه بده

ازharry_styles : گند زدم گند زدم گند زدم

ازbigbumxox : چی؟ این مثل این نیست که تو یه داداشیو کردی هاهاها

ازharry_styles : ….

ازbigbumxox : توئه عوضی فازت چیه؟ تمومش کن

ازharry_styles : من مست بودم. من خیلی خیلی ترسناک مست بودم

ازbigbumxox : این یارو کی بود؟

ازharry_styles : یه پسر کالجی. یکی از دوستای من پارتی داشت. اون اینو بخاطر نمیاره. من اول بیدار شدم و قاطی کردم. وقتی اون پاشد به نظر آشفته نمیومد. وات د فاک من گیم. دیک من توی اون بود و من، چیزی که ازش یادمه اینه که، دوسش داشتم

ازbigbumxox : صادقانه من خیلی عصبیم. فاک بهت هری

ازharry_styles : رییییدم

ازbigbumxox : خدافط

ازharry_styles : وایسا ، من به یه دوست احتیاج دارم

ازbigbumxox : برو پیش یکی از اونا توی مدرست آشغال

ازharry_styles : اونا نمیتونن بفهمن. او هیچوقت نمیفهمن

ازbigbumxox : پس تو باید اینو مخفی کنی چون دوستات نباید توئه واقعی رو بشناسن. تمومش کن، تو هرروز اینو آسون تر میکنی

ازharry_styles : آسون تر برای چی؟

ازnigbumxox : بیخیال. فقط خفه شو. منظورم این بود. مشکلتو درست کن

ازharry_styles : نگرفتی؟ من نمیتونم این باشم

ازbigbumxox : منظورت از "این" چیه؟ "این" نوعی بیماریه؟

ازharry_styles : نه. منه لعنتی نمیدونم

ازbigbumxox : آه. من اینو به خواست خودم بهت باختم. و حدس میزنم تو از دستش میدی. من کارم تمومه .بای

ازharry_styles : نه کله تخم مرغی. شوخی میکردم

ازbigbumxox : …

ازharry_styles : هنوز عاشق کون و ممه ام :))

ازbigbumxox : برو به جهنم

Twitter [L.S] persian translationWhere stories live. Discover now