Chapter twelve

1.6K 330 131
                                    

از Bigbumxox : ها ها حتما .

از Harry_Styles : نه من جدیم . باسنت عالیه  . اما این باید یه راز بمونه .

از Bigbumxox : اصلا بامزه نیست .

از Harry_Styles : من شوخی نمیکنم . من دارم میام اونجا .

از Bigbumxox : نه بای

لویی گوشی رو به زین برگردوند ، زین شروع کرد به خندیدن  وقتی پیام رو خوند .

"تو خیلی باهوشی ، واو . این وسط به  نقشه فکر نکرده بودی؟"

" من فکر نمی-نمیکردم جوابش اره باشه " لویی با لکنت گفت . "ف-فاک! تصور کن همه تو مدرسه بفهمن "

" واقعا نقشت این بود که اون تورو به فاک بده ؟ " زین پرسید ، اون گوشی رو سمت لویی پرت کرد . " یا برگردی پیشش چون تو یه احمقی که ازش کینه داری ؟"

" یه جورایی هر دوش " لویی قبول کرد . اون به پایین نگاه کرد تا به دی ام هری نگاه کنه .

از Harry_Styles :  سلام ، کله تخمی ؟

از Bigbumxox : هری اسم من  ویله . خفه شو لعنتی . در کنارش من دوس پسر دارم ...

لویی به زین نگاه کرد و نیشخند زد .
"نقشه تعییر کرد . تو الان دوس پسر منی "
نوشیدنی تقریبا از دهن زین بیرون ریخت . سرشو تکون داد "نه ، من هیچکدوم ازینارو نمیخوام "

"هیش زین ،خب بهش خوب فک کن !تو دوست پسرمی،اون از تو درباره ی من میپرسه ،تو بهش میگی من دارم تغییر مکان میدم و قراره شمارمو تغییر بدم .....اره و من هیچوقت برنمیگردم و ما میتونیم bigbumxox رو برای همیشه فراموش کنیم " لویی لبخند بازی تحویل زین داد . "من یه نابغه ام "

زین خندید "خیلی خب ، من پشتتم ،فقط بخاطر اینکه میدونم اون اخر میخواد بزنه در باسنتو میخوام تماشاش کنم "

از Harry_Styles : دوست پسر ؟ اون میدونه که تو مثل یه هرزه لاو میترکونی ؟

از Bigbumxox : خب . یادته ازت کمک خواستم؟ حالا یکی رو پیدا کردم که ازم متنفر نیست . پس اره . این رابطه جدیده . همین ده دقیقه پیش اتفاق افتاد ...... بای .

زین از خنده شکمشو چشبیده بود . از خنده زیاد اشکاش روی گونش جاری بود.
"تو خیلی دیوونه ای "

"خفه شو " لویی هیس کشید . خب اون درسشو یاد گرفت. مسیج دادن تو توییتر خوب نیست .

از Harry_Styles : کیه ؟ اون کیه ؟

ازBigbumxox : خیلی خب اما تو واقعا نیاز نداری بدونی .
بای.

از Harry_Styles : وات د فاک . البته که تو یه هرزه بودی . من فکر میکردم تو با بقیه فرق داری.

از Bigbumxox : باشه و تو تقریبا ازم خواستی تا به چیزای تو شورتم دست پیدا کنی .

از Harry_Styles : تو تقریبا همینو تو یک ماه بهم التماسش کردی و الان ...؟

از Bigbumxox : نه داشتم راجب اون چیزا شوخی میکردم ....

از Harry_Styles : *سرفه کردن* هرزه

از Bigbumxox : باشه اما دیک اون بزرگتره

زین داشت از پشت شونه های لویی اون رو میخوند "لویی فاکینگ تاملینسوننن" اون داد زد و تقریبا سوپرایز شده بود .

"هیششش. داری کاری میکنی حس کنم من اون پایینو از نزدیک دیدما ، نچ نچ نا امیدم کردی . "

از Harry_Styles : هرزه ی دیک .

از Bigbumxox : درسته اما هرزه ی تو نیستم . بای میخوام دیک زینو لیس بزم .

از Harry_Styles : زین ؟ زینننن مالیککککک؟

از Bigbumxox : لعنتی ....بای

لویی سریع برنامه رو از گوشیش پاک کرد.و گوشیش رو زیر مبل هل داد . " باشه .... خب .....من بدبخت شدم  " و اون راهشو سمت پله ها پیش گرفت .

"صبر کن ، لویی" زین گفت بعد از نگاه کردن به گوشی زیر مبل.

" دیگه چیه ؟ " لویی ناله کرد

"هری استایلز بهم دی ام داد "

"چی گفته ؟"

"هی فوگت دوس پسر تو یه هرزست " زین گفت ، لویی چشماشو چرخوند .

"چی باید بهش بگم؟ میتونم بهش توجه نکنم ؟ " زین پرسید.

"نه ، من نمیدونم ...هرچی دوست داری بهش بگو ، اما یادت باشه اون فکر میکنه تو دوست پسرمی "

" من خوشانسم " زین گفتو به لویی چشمک زد و شروع کرد به تایپ کردن

ازZaynMalik : اره اما اون هرزه ی منه .

از Harry_Styles :  فاککک ، بهم اجازه میدی که یه نوبتی هم داشته باشم ؟ اون باسن خوبی داره .

از ZaynMalik: تف تو روت هری گمشو پیش همون هرزه هات برا رفع کردن عطشت .....و لطفا دهنتو ببند :))

_______________________
Yasi

Twitter [L.S] persian translationWhere stories live. Discover now