از Bigbumxox : ها ها حتما .
از Harry_Styles : نه من جدیم . باسنت عالیه . اما این باید یه راز بمونه .
از Bigbumxox : اصلا بامزه نیست .
از Harry_Styles : من شوخی نمیکنم . من دارم میام اونجا .
از Bigbumxox : نه بای
لویی گوشی رو به زین برگردوند ، زین شروع کرد به خندیدن وقتی پیام رو خوند .
"تو خیلی باهوشی ، واو . این وسط به نقشه فکر نکرده بودی؟"
" من فکر نمی-نمیکردم جوابش اره باشه " لویی با لکنت گفت . "ف-فاک! تصور کن همه تو مدرسه بفهمن "
" واقعا نقشت این بود که اون تورو به فاک بده ؟ " زین پرسید ، اون گوشی رو سمت لویی پرت کرد . " یا برگردی پیشش چون تو یه احمقی که ازش کینه داری ؟"
" یه جورایی هر دوش " لویی قبول کرد . اون به پایین نگاه کرد تا به دی ام هری نگاه کنه .
از Harry_Styles : سلام ، کله تخمی ؟
از Bigbumxox : هری اسم من ویله . خفه شو لعنتی . در کنارش من دوس پسر دارم ...
لویی به زین نگاه کرد و نیشخند زد .
"نقشه تعییر کرد . تو الان دوس پسر منی "
نوشیدنی تقریبا از دهن زین بیرون ریخت . سرشو تکون داد "نه ، من هیچکدوم ازینارو نمیخوام ""هیش زین ،خب بهش خوب فک کن !تو دوست پسرمی،اون از تو درباره ی من میپرسه ،تو بهش میگی من دارم تغییر مکان میدم و قراره شمارمو تغییر بدم .....اره و من هیچوقت برنمیگردم و ما میتونیم bigbumxox رو برای همیشه فراموش کنیم " لویی لبخند بازی تحویل زین داد . "من یه نابغه ام "
زین خندید "خیلی خب ، من پشتتم ،فقط بخاطر اینکه میدونم اون اخر میخواد بزنه در باسنتو میخوام تماشاش کنم "
از Harry_Styles : دوست پسر ؟ اون میدونه که تو مثل یه هرزه لاو میترکونی ؟
از Bigbumxox : خب . یادته ازت کمک خواستم؟ حالا یکی رو پیدا کردم که ازم متنفر نیست . پس اره . این رابطه جدیده . همین ده دقیقه پیش اتفاق افتاد ...... بای .
زین از خنده شکمشو چشبیده بود . از خنده زیاد اشکاش روی گونش جاری بود.
"تو خیلی دیوونه ای ""خفه شو " لویی هیس کشید . خب اون درسشو یاد گرفت. مسیج دادن تو توییتر خوب نیست .
از Harry_Styles : کیه ؟ اون کیه ؟
ازBigbumxox : خیلی خب اما تو واقعا نیاز نداری بدونی .
بای.از Harry_Styles : وات د فاک . البته که تو یه هرزه بودی . من فکر میکردم تو با بقیه فرق داری.
از Bigbumxox : باشه و تو تقریبا ازم خواستی تا به چیزای تو شورتم دست پیدا کنی .
از Harry_Styles : تو تقریبا همینو تو یک ماه بهم التماسش کردی و الان ...؟
از Bigbumxox : نه داشتم راجب اون چیزا شوخی میکردم ....
از Harry_Styles : *سرفه کردن* هرزه
از Bigbumxox : باشه اما دیک اون بزرگتره
زین داشت از پشت شونه های لویی اون رو میخوند "لویی فاکینگ تاملینسوننن" اون داد زد و تقریبا سوپرایز شده بود .
"هیششش. داری کاری میکنی حس کنم من اون پایینو از نزدیک دیدما ، نچ نچ نا امیدم کردی . "
از Harry_Styles : هرزه ی دیک .
از Bigbumxox : درسته اما هرزه ی تو نیستم . بای میخوام دیک زینو لیس بزم .
از Harry_Styles : زین ؟ زینننن مالیککککک؟
از Bigbumxox : لعنتی ....بای
لویی سریع برنامه رو از گوشیش پاک کرد.و گوشیش رو زیر مبل هل داد . " باشه .... خب .....من بدبخت شدم " و اون راهشو سمت پله ها پیش گرفت .
"صبر کن ، لویی" زین گفت بعد از نگاه کردن به گوشی زیر مبل.
" دیگه چیه ؟ " لویی ناله کرد
"هری استایلز بهم دی ام داد "
"چی گفته ؟"
"هی فوگت دوس پسر تو یه هرزست " زین گفت ، لویی چشماشو چرخوند .
"چی باید بهش بگم؟ میتونم بهش توجه نکنم ؟ " زین پرسید.
"نه ، من نمیدونم ...هرچی دوست داری بهش بگو ، اما یادت باشه اون فکر میکنه تو دوست پسرمی "
" من خوشانسم " زین گفتو به لویی چشمک زد و شروع کرد به تایپ کردن
ازZaynMalik : اره اما اون هرزه ی منه .
از Harry_Styles : فاککک ، بهم اجازه میدی که یه نوبتی هم داشته باشم ؟ اون باسن خوبی داره .
از ZaynMalik: تف تو روت هری گمشو پیش همون هرزه هات برا رفع کردن عطشت .....و لطفا دهنتو ببند :))
_______________________
Yasi
YOU ARE READING
Twitter [L.S] persian translation
Fanfictionاز @louis_Tomlinson: این آخرهفته پارتی داریم. اگه باحالی برو اگه @Harry_Styles هستی بمون خونه در جواب لویی @Harry_Styles: تو یه عوضی هستی و خودتم میدونی در جواب هری @Louis_Tomlinson : آره یه عوضی که تو بطور انکار ناپذیری میخوایش *complete*