Chapter 12

4K 386 200
                                    

بعد ازینکه شام خوردیم برگشتیم تو هال که فیفارو تموم کنیم. خب اونا تموم کردنن بازیشونو. بعد همینطور راند بعده راند ادامه دادن.

وقتی نایل و لویی بازیشون تموم شد دسترو با لیام و زین عوض کردن. نگاه کردن بازی‌کردنشون جذاب بود. لیام عقب و گوشه‌ی مبل ریلکس بنظر میرسید و زینم روی زانوهاش کنار پاهای لیام انگار راضی بود. زین کل بازی چیزی نگفت حتی وقتی برد.

سریع بعد ازینکه صفحه گفت که برده دستشو داد به لویی ، که لویی با لیام یه دست بازی کنه.

"خودتو واسه باخت آماده کن! بهتره یدونه باخت به باختات اضافه کنی." لویی مسخرش میکنه.

"میبینیم." نیشخندی که لیام داشت نشون میده یچیزی واسه ثابت کردن داره ، یچیزی تو آستینش داره.

"من میرم نوشیدنی بردارم." اعلام میکنم.

"واسه همه بردار." لویی دستور میده. چشم غره میرم. البته.

"اوم ,نه مال من , ایندفعه ، لیمیت من یدونس." لیام رد میکنه.

"ارباب میشه منم یدونه دیگه داشته باشم؟" نایل میپرسه ، بیشتر عصرو ساکت بود ، بعد ازینکه لویی واسه من قاطی کرد. قبلا هم شنیدم نایل به لیام بگه ' ارباب' اما فقط , هنوز یجوریه که اینو بشنوم. سعی میکنم آروم بمونم و مثل سری قبل فرار نکنم.

"آره ، اما دوتا لیمیته توئه ، پس لذت ببر." لیام سوال نایل و جواب میده.

خیلی خب پس سه تا آبجو ، همین الان میرسه.

وقتی میرم تو آشپزخونه سه تا قوطی برمیدارم و برمیگردم تو هال.

لویی و لیام هنوز دارن بازی میکنن ، پس مال لویی رو میزارم رو میز جلوش و مال نایل و میدم دستش.

"مرسی هری." لویی میگه. محل نمیدم و برمیگردم سرجام رو صندلی.

"مرسی هری." نایل میگه ، بسلامتی‌.

***

یکساعت دیگه میگذره و تا اون موقع تمام خوراکیا و پیتزا تموم شدن. بیشتر افتادن رو دوره نوبت به نوبتی بازی کردن. زین یبار دیگه لیام و داغون کرد و نایل آخر از لویی برد ، که میکنه نایل علیه زین برای بازی آخر.

دیگه داشت حساس میشد ، حتی منم نمیتونستم نگاهمو از صفحه بگیرم. اولش نایل بازیو برای زین بسته بود تا وقتی که زین تونست توپو بزنه تو دروازه.

"مادرجنده!" نایل داد میزنه ، بلند میشه از روی مبل.

واسه یلحظه یادم رفت کیا پیشمون نشستن بخاطر اینکه هیچ توجه خاصی به حرفش نکردم تا وقتی که لیام یه "هی!" تند گفت که باعث میشه هرکی باشه برینه بخودش.

نایل همون لحظه رنگش پرید. "من- نمیخواستم- معذرت میخ-"

"نه. کافیه." لیام بلند میشه. "مرسی لویی زحمت کشیدی ولی ما دیگه میریم خونه." لیام از لابلای دندوناش میگه.

Boys Divisional School Of Manners - Persian TranslationWhere stories live. Discover now