خب حالا برمیگردیم به دید هری ، توی کلاس.
_______________________
دید هری.
من کسی نیستم که کینه به دل بگیرم. چرا خب شاید هستم. شاید اینکه نایل داره طرف اونارو میگیره داره دقم میده.
میدونی چیه ، شاید نه ، این یه حقیقته. اعصابم خورده که نایل انقد به لیام نزدیکه. قرار بود منو اون باشیم. نه منو شاید اون.
من سرجام دست به سینه منتظر میمونم ، جلوم میبینم نایل
از در سنگین کلاس قدم میزنه میاد تو.سریع بمن نگاه میکنه و میبینم که صورتش قرمزه ، شاید چون دنبال من دوئیده ، شایدم از لب دادن به لیام ، ممکنه هیچوقت نفهمم.
خودمو مجبور میکنم باهاش چشم تو چشم نشم ، مهم نیست چقدر دلم میخواد بپرسم چه اتفاقی داره میوفته.
همونطور که لویی گفت ، نایل وظیفهی خودش میدونه به لیام بگه.
"هری؟ بیخیال رفیق باهام حرف بزن." خواهش میکنه ، کنارم جایی که باید باشه وایساد. من نگاهمو سمت مخالفش نگه میدارم. دستاش میره به آرنج و ساعدم دست بزنه اما لحظهای که تماسو حس میکنم دستمو میکشم.
"چته؟" صداش یذره تهاجمی میشه.
این دیگه نقطه لبریزم بود ، "من چمه؟ تو چته؟ فکر کردم قراره ما علیه اونا باشیم ، دو به دو ، مساوی! الان سه علیه یکه ، گورهباباش اون یارو زکم بنداز وسط میشه چهار علیه یک!"
"اسمش زینه."
"فکر میکنی برام مهمه؟" بهش میپرم ، "اون الان اهمیت نداره!" من دارم بهش میگم چی تو فکرمه و اولین چیزی که میگه اینکه که اسم اون یارورو اشتباه میگم! باورنکردنیه! شاید واسه همینه باید این داستانارو پیش خودم نگه دارم. شاید این دلیل اینه که هدف از گفتن احساسات و عواطفو نمیفهمم. اگه آدما نمیفهمنشون پس دلیلیم نداره که اصلا راجبشون بدونن!
"خب هری ، من طرف تورو ننداختم. هیچوقت. چرا اصلا باید طرف بگیریم؟" میتونم ببینم تو چشمای آبیش عصبانیت رشد میکنه ، "لیام باهام درست رفتار میکنه ، این چیزیه که من از وقتی دبیرستان و شروع کردم دنبالش تو یه نفر میگشتم! من بالاخره یکیو پیدا کردم که از دیده من بهش امید هست و تو داری با مجبور کردن من برای 'طرف' گرفتن ازم میگیریش ، بیخیال هری." صداش اندازه من بلند میشه.
"بخاطره اینه که همینو بهش یاد دادن!" منفجر شدم ، "که کاری کنن فکر کنی خاصی. که باعث بشن فکر کنی واقعا براشون اهمیت داری. اما تو واقعیت ، تمام چیزی که تو واسه اون هستی یه برده شخصیه." صدامو میارم پایین ، نمیخوام بیشتر ازین توجه همکلاسیامونو جلب کنم.
YOU ARE READING
Boys Divisional School Of Manners - Persian Translation
Fanfictionهدف از یه مدرسه ادب و تربیت چه کوفتی میتونه باشه؟! چیزی که من توقع داشتم نبود! اینو باید بگم! اساساً یه فیک BDSM. شامل لری/نیام/زیام/زاستین/. تمامی حقوق متعلق به boybands77@ هستش. این کار با دریافت « اجازه » داره ترجمه میشه!! all rights reserve...