به خواهر عزیزم ناتائیل
سالها پیش جمله ای شنیدم که هنوز یادمه (تو نرفتی چون همیشه تو قلبم هستی)این جمله منو یاد تو می اندازه .
منم برای اینکه نری در قلبمو روت قفل کردم و کیلدشو در دریای فراموشی انداختم.
فقط می خواهم بدونی تا وقتی که شب سیاهه و غم پر از درده دلتنگ تو هستم .
بعد تو با کسی اشنا شدم که موسیقی رو به زندگیم اورد گرچه الان هر چه سعی می کنم نمی توانم در خونه ام موسیقی رو بشنوم.
بعد تو همه چی عوض شد
می خوام بدونی هیچ وقت ازت خداحافظی نمی کنم چون خداحافظی یعنی رفتن و رفتن یعنی از یاد رفتن پس خواهر عزیز من هیچ وقت از این کلمه نحس استفاده نمی کنم .
با عشق خواهر تو مایا
YOU ARE READING
after you(H.S)
Fanfictionداستان تابستونی دختری که قراره چیزای جدیدو تجربه کنه مثل موتور سواری رو پل دویدن بدون کفش زیر بارون، رفتن به مسافرت با یه ماشین کلاسیک قدیمی و خوردن قهوه تو کافه کوچیک بلو رز و شایدم...... عشق